إِنَّ اللَّهَ لا يَخْفى عَلَيْهِ شَيْءٌ فِي الْأَرْضِ وَ لا فِي السَّماءِ ﴿۵﴾
مسلّماً در زمین و آسمان چیزی بر خدا پوشیده نیست.50
آلعمران (3)
5
هُوَ الَّذِي يُصَوِّرُكُمْ فِي الْأَرْحامِ كَيْفَ يَشاءُ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ ﴿۶﴾
اوست که شما را آن گونه که بخواهد، در رَحِمها نقش میدهد؛ معبودی جز او نیست که فرا دست و فرزانه است.50
آلعمران (3)
6
هُوَ الَّذِي أَنْزَلَ عَلَيْكَ الْكِتابَ مِنْهُ آياتٌ مُحْكَماتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتابِ وَ أُخَرُ مُتَشابِهاتٌ فَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ ما تَشابَهَ مِنْهُ ابْتِغاءَ الْفِتْنَةِ وَ ابْتِغاءَ تَأْوِيلِهِ وَ ما يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلاَّ اللَّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنا وَ ما يَذَّكَّرُ إِلاَّ أُولُوا الْأَلْبابِ ﴿۷﴾
اوست که این کتاب را بر تو نازل کرد، بخش [اعظم] آن، آیاتی است صریح و روشن که اصل کتاب است و [بخش] دیگر، آیات متشابه است [که احتمالات مختلفی در معنی و مفهوم آن میرود]؛ امّا آنها که در دلهاشان انحراف است، [اصل کتاب را رها کرده، تنها] آیات متشابه را برای فتنهجویی و طلب تأویل آن [به دلخواه خود،] دنبال میکنند؛ در حالی که تأویل آن را [مادام که تلاش محققان به نتیجه قطعی نرسیده است] هیچ کس جز خدا نمیداند(1)؛ و[لی] محققان پیگیر [از کشف ابهام آن، سلب امید نکرده و] میگویند: بدان باور داریم، همه کتاب از جانب صاحباختیار ماست؛ [آنها خردمندند] و تنها خردمندانِ باخلوص پند میپذیرند.50
آلعمران (3)
7
در این آیه تکیه روی هشدار نسبت به عمل بداندیشان است که مغرضانه در پی آیات مبهم هستند تا به سود اغراض خود بهرهبرداری کنند، بقیه قسمتهای آیه توضیح بیشتر در مورد این هشدار است. آیات 54-51 حج(22) نیز به بیان دیگری، اشاره به مفهوم دو آیه 7 و 8 دارد. پارهای از آیات در دورههای گذشته مبهم بوده و مفهوم حقیقی آن را هیچ کس جز خدا درک نمیکرده است، ولی به تدریج تا عصر حاضر با تلاش مفسّران و محققان، پرده از ابهام آنها برداشته شده است؛ مثل آیات 88 نمل(27) و 4 قیامت(75) مع ذلک هنوز هم برخی از آیات متشابهند و نظرهای مختلفی در مورد هر یک ارائه شده که جز خدا هیچ کس به درستی نمیداند کدام یک صحیح است (اگر یکی از آنها صحیح باشد). این بدان معنی نیست که در آینده هم برای همیشه این گونه آیات، چندوجهی باقی بماند. در مورد بخشی از همین آیه مورد بحث، از جانب مفسّران بزرگ دو نظر مختلف عرضه شده است: بعضی از مفسّران «راسخون فی العلم» را عطف به «اللّه » میدانند و بعضی دیگر عطف نمیدانند؛ گفتنی است که هیچ یک از مفسّرانی که قائل به وقف پس از کلمه «اللّه » هستند، تاکنون در مورد هیچ آیهای نگفتهاند تبیین این آیه از عهده ما و به طور کلی از عهده بشر خارج است؛ و نیز هیچ یک از مفسّرانی که قائل به عطف پس از کلمه «اللّه » میباشند، تاکنون موفق به تبیین قطعی بسیاری آیات، به گونهای که قابل پذیرش برای عموم محققان باشد، نشدهاند؛ ولی تمامی مفسّران همواره تلاش خود را در راه روشنتر شدن آن آیات پی گرفتهاند. این ملاحظات مبین آن است که هر دو نظریه معروف قدیمی نقطه ضعف دارد. به خصوص در مورد نظریه عطف با این مشکل مواجه هستیم که اگر فرض کنیم اطلاع از حقیقت آیات متشابه به جز اللّه در اختیار افراد دیگری هم که اصطلاحاً «راسخون فی العلم» نامیده میشوند باشد، بلافاصله و خودبخود انحصار آن شکسته و بیاعتبار خواهد شد؛ زیرا آن افراد موظفند اطلاع خود را عرضه کنند و از آن پس خودبخود در اختیار عموم خواهد بود. فی المثل در 2500 سال قبل که فیثاغورث از رابطه بین اضلاع مثلث قائمالزاویه آگاه شد، تا قبل از آگاهی او، دانش آن منحصراّ در اختیار خدا بود؛ و در زمان کشف او این دانش منحصر به خدا و فیثاغورث بود و از روزی که فیثاغورث کشف خود را با شاگردانش در میان نهاد، این انحصار شکسته و بیاعتبار شد؛ فقط افتخار آن برای فیثاغورث باقی ماند نه انحصار آن. چگونه دانش آیات متشابه از این قاعده و قانون بدیهی و طبیعی میتواند مستثنی باشد؟! علاّمه طباطبایی ضمن تأکید بر استیناف بودن «واو» و ضرورت وقف قبل از آن، نظریه سومی را مطرح کرده است. آنچه ما در این برگردان آوردهایم شبیه به نظریه اوست و واسطی است بین دو نظریه عمومی معروف و متضاد. ضمناً تعبیر راسخون فی العلم دو بار در قرآن آمده برای روشنتر شدن مفهوم آن به آیه 162 نساء(4) مراجعه فرمایید.
رَبَّنا لا تُزِغْ قُلُوبَنا بَعْدَ إِذْ هَدَيْتَنا وَ هَبْ لَنا مِنْ لَدُنْكَ رَحْمَةً إِنَّكَ أَنْتَ الْوَهَّابُ ﴿۸﴾
[و میگویند] صاحباختیارا، پس از آنکه هدایتمان کردی، دلهای ما را دستخوش انحراف مگردان [تا در کشف مبهمات قرآن دچار لغزش نشویم] و از جانب خود رحمتی بر ما ارزانی دار که بخشاینده تویی، تو.50
آلعمران (3)
8
رَبَّنا إِنَّكَ جامِعُ النَّاسِ لِيَوْمٍ لا رَيْبَ فِيهِ إِنَّ اللَّهَ لا يُخْلِفُ الْمِيعادَ ﴿۹﴾
صاحباختیارا، محقّقاً همه مردم را در روز تردیدناپذیر جمع خواهی کرد(1)؛ مسلّماً خدا خُلف وعده نخواهد کرد.50
آلعمران (3)
9
مفهوم آیه به بیان دیگر در آیات 87 نساء(4) ، 49 و 50 واقعه(56) و 38 مرسلات(77) آمده است.
إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا لَنْ تُغْنِيَ عَنْهُمْ أَمْوالُهُمْ وَ لا أَوْلادُهُمْ مِنَ اللَّهِ شَيْئاً وَ أُولئِكَ هُمْ وَقُودُ النَّارِ ﴿۱۰﴾
اموال و فرزندان انکارورزان، در برابر [مجازات] خدا هرگز به حالشان سودمند نخواهد بود؛ آنها خود، سوخت آتش [دوزخ]اند(1).51
آلعمران (3)
10
پاسخ گفتار جاهلانه آنهاست که در آیات 36 کهف(18) و 35 سبأ(34) آمده است. ضمناً این آیه با آیه 98 انبیاء(21) هم معنی است.
كَدَأْبِ آلِ فِرْعَوْنَ وَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ كَذَّبُوا بِآياتِنا فَأَخَذَهُمُ اللَّهُ بِذُنُوبِهِمْ وَ اللَّهُ شَدِيدُ الْعِقابِ ﴿۱۱﴾
[شیوه آنان] همچون شیوه فرعونیان و پیشینیانشان است که آیات ما را دروغ شمردند و خدا هم آنان را به [کیفر] گناهانشان گرفت؛ و خدا سختکیفر است.51
آلعمران (3)
11
قُلْ لِلَّذِينَ كَفَرُوا سَتُغْلَبُونَ وَ تُحْشَرُونَ إِلى جَهَنَّمَ وَ بِئْسَ الْمِهادُ ﴿۱۲﴾
به انکارورزان بگو: به زودی در هم شکسته خواهید شد و به دوزخ که بد قرارگاهی است احضار(1) خواهید شد.51
آلعمران (3)
12
برای توجیه ترجمه «حشر» به بخش پایانی آیه 61 قصص(28) توجّه فرمایید.
قَدْ كانَ لَكُمْ آيَةٌ فِي فِئَتَيْنِ الْتَقَتا فِئَةٌ تُقاتِلُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ أُخْرى كافِرَةٌ يَرَوْنَهُمْ مِثْلَيْهِمْ رَأْيَ الْعَيْنِ وَ اللَّهُ يُؤَيِّدُ بِنَصْرِهِ مَنْ يَشاءُ إِنَّ فِي ذلِكَ لَعِبْرَةً لِأُولِي الْأَبْصارِ ﴿۱۳﴾
مسلّماً در آن دو گروه که [در میدان جنگ بدر] روبرو شدند برای شما نشانهای [از لطف خدا] بود؛ گروهی در راه خدا میجنگیدند و گروه دیگر کفرورزان بودند که مؤمنان را به چشم، دو برابر خویش مشاهده میکردند(1) [به گونهای که از وحشت متزلزل شدند]؛ خدا هر که را بخواهد [و شایسته ببیند]، به یاری خویش نیرومند خواهد کرد(2)؛ به راستی در این [داستان] برای اهل بصیرت عبرتی است.51
آلعمران (3)
13
به زیرنویس آیه 44 انفال(8) توجّه فرمایید.
قانونمندی خواست خدا را در این مورد در زیرنویس آیه 5 روم(30) ملاحظه فرمایید.
زُيِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَواتِ مِنَ النِّساءِ وَ الْبَنِينَ وَ الْقَناطِيرِ الْمُقَنْطَرَةِ مِنَ الذَّهَبِ وَ الْفِضَّةِ وَ الْخَيْلِ الْمُسَوَّمَةِ وَ الْأَنْعامِ وَ الْحَرْثِ ذلِكَ مَتاعُ الْحَياةِ الدُّنْيا وَ اللَّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الْمَآبِ ﴿۱۴﴾
عشق به تمایلات نفس، در مورد زن و فرزند و کیسههای مملو از زر و سیم و مرکبهای ممتاز(1) و دامها و کشتزار[ها]، در نظر مردم آراسته شده است [تا وسیلهای برای آزمایش باشد(2)]؛ این[ها] برخورداری [گذرای] زندگی دنیاست؛ و خداست که بازگشت نیکو تنها نزد اوست.51
آلعمران (3)
14
معنی تحتاللفظ آن «اسبهای نشان کرده شده» است.
برای توجیه افزوده، با آیات 7 کهف(18) و 28 انفال(8) مقایسه فرمایید.