لا إِكْراهَ فِي الدِّينِ قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَ يُؤْمِنْ بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقى لاَ انْفِصامَ لَها وَ اللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ ﴿۲۵۶﴾
در [پذیرش] دین اکراه [و اجباری] نیست(1)؛ [فقط راه] کمال از [راه] تباهی مشخّص شده است؛ و هر که طاغوتها [و امرای خودکامه] را انکار کند و به خدا ایمان آرد، به محکمترین دستآویز چنگ زده است که هرگز گسستنی نیست؛ و خدا شنوا و داناست.42
بقره (2)
256
در مورد عدم اجبار در پذیرش دین، به آیه 99 یونس(10) توجّه فرمایید.
اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ وَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَوْلِياؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُماتِ أُولئِكَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فِيها خالِدُونَ ﴿۲۵۷﴾
خدا کارساز مؤمنان است، آنان را از تاریکیها به روشنی رهسپار میگرداند؛ و[لی] کارساز انکارورزان، طاغوتها [و گردنکشان] هستند که آنها را از روشنی به تاریکیها میبرند؛ آنها جاودانه دوزخی خواهند بود.43
بقره (2)
257
أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِي حَاجَّ إِبْراهِيمَ فِي رَبِّهِ أَنْ آتاهُ اللَّهُ الْمُلْكَ إِذْ قالَ إِبْراهِيمُ رَبِّيَ الَّذِي يُحْيِي وَ يُمِيتُ قالَ أَنَا أُحْيِي وَ أُمِيتُ قالَ إِبْراهِيمُ فَإِنَّ اللَّهَ يَأْتِي بِالشَّمْسِ مِنَ الْمَشْرِقِ فَأْتِ بِها مِنَ الْمَغْرِبِ فَبُهِتَ الَّذِي كَفَرَ وَ اللَّهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ ﴿۲۵۸﴾
آیا به [داستان] آن مرد توجّه نکردی که خدا به او فرمانروایی عطا کرده بود [و به جای سپاس، سرمست قدرت شده بود] و با ابراهیم درباره صاحباختیارش محاجّه میکرد(1)؟ چون ابراهیم گفت: صاحباختیار من کسی است که حیات میبخشد و مرگ میدهد، او گفت: من [هم] زندگی و مرگ میدهم؛ ابراهیم گفت: خدا خورشید را از مشرق برمیآورد، تو آن را از مغرب بیرون آر، و آن که انکار میورزید، مبهوت و حیران ماند؛ و خدا ستمگران را هدایت نخواهد کرد.43
بقره (2)
258
غالب مفسّران عقیده دارند این شخص «نمرود» بوده است.
أَوْ كَالَّذِي مَرَّ عَلى قَرْيَةٍ وَ هِيَ خاوِيَةٌ عَلى عُرُوشِها قالَ أَنَّى يُحْيِي هذِهِ اللَّهُ بَعْدَ مَوْتِها فَأَماتَهُ اللَّهُ مِائَةَ عامٍ ثُمَّ بَعَثَهُ قالَ كَمْ لَبِثْتَ قالَ لَبِثْتُ يَوْماً أَوْ بَعْضَ يَوْمٍ قالَ بَلْ لَبِثْتَ مِائَةَ عامٍ فَانْظُرْ إِلى طَعامِكَ وَ شَرابِكَ لَمْ يَتَسَنَّهْ وَ انْظُرْ إِلى حِمارِكَ وَ لِنَجْعَلَكَ آيَةً لِلنَّاسِ وَ انْظُرْ إِلَى الْعِظامِ كَيْفَ نُنْشِزُها ثُمَّ نَكْسُوها لَحْماً فَلَمَّا تَبَيَّنَ لَهُ قالَ أَعْلَمُ أَنَّ اللَّهَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ ﴿۲۵۹﴾
یا چون آن کس که بر دهکدهای گذر کرد(1) که سقف [بنا]هایش فرو ریخته بود؛ [با خود] گفت: چگونه خدا [اهالی] این [دهکده] را پس از مرگشان زنده میکند(2)؟ خدا به مدّت یکصد سال او را به حال مرگ نگاه داشت، آنگاه او را برانگیخت؛ [و] گفت: چه مدّت در این حال ماندی؟ گفت: یک روز یا پاسی از روز؛ گفت: نه، صد سال است که در این حال هستی، به غذا و آشامیدنیات نگاه کن که هنوز دگرگون نشده است؛ و الاغت را ببین [که چگونه پوسیده و متلاشی شده است؛ تا پاسخ خود را بیابی] و تا تو را آیتی [در مورد رستاخیز] برای مردم قرار دهیم و [اکنون] نگاه کن به استخوانها[ی الاغت] که چگونه آنها را به هم پیوند میدهیم و گوشت به آنها میپوشانیم؛ چون بر او روشن شد، گفت: [به یقین] میدانم که خدا بر هر کاری تواناست.43
بقره (2)
259
غالب مفسّران گفتهاند: این شخص یکی از پیامبران بوده و برخی هم گفتهاند «عُزَیر» بوده است. لازم به یادآوری است که «قریه» در قرآن به هرگونه مراکز تجمع ساکنان گفته میشود اعم از شهرهای کوچک و بزرگ یا دهکده و آبادیهای مختلف.
در اینجا این سؤال مطرح میشود که چگونه آن شخصیت - که در ردیف پیامبران بوده - در این مورد شک کرده است. با توجّه به آیه بعدی 260 بقره(2) در رابطه با ابراهیم(ع)، باید گفت این شخصیت نیز برای اطمینان قلبش میخواسته است نوعی مشاهده عینی داشته باشد.
وَ إِذْ قالَ إِبْراهِيمُ رَبِّ أَرِنِي كَيْفَ تُحْيِ الْمَوْتى قالَ أَ وَ لَمْ تُؤْمِنْ قالَ بَلى وَ لكِنْ لِيَطْمَئِنَّ قَلْبِي قالَ فَخُذْ أَرْبَعَةً مِنَ الطَّيْرِ فَصُرْهُنَّ إِلَيْكَ ثُمَّ اجْعَلْ عَلى كُلِّ جَبَلٍ مِنْهُنَّ جُزْءاً ثُمَّ ادْعُهُنَّ يَأْتِينَكَ سَعْياً وَ اعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ ﴿۲۶۰﴾
و [به یاد آر] هنگامی(1) که ابراهیم گفت: صاحباختیارا، به من بنمای که مردگان را چگونه زنده خواهی کرد؟ گفت: مگر باور نداری؟ گفت: چرا، ولی برای آنکه قلبم مطمئن شود(2)؛ [خدا] گفت: چهار [نوع] از پرندگان را بگیر و آنها را [کشته و] با هم بیامیز سپس هر قسمت از آنها را بر سر کوهی قرار بده، آنگاه آنها را فرا خوان تا شتابان به سوی تو آیند؛ و بدان که خدا فرا دستی فرزانه است.44
بقره (2)
260
دو واژه «إذ» و «إذا» هر دو به معنی «هنگامی که» است، با این تفاوت که «اذ» مربوط به گذشته، و «اذا» مربوط به آینده میباشد.
فخر رازی عقیده دارد که ابراهیمع این درخواست را به خاطر قومش مطرح کرد؛ زیرا پیروان انبیای گذشته چنین درخواستهایی را مطرح میکردند و یک مورد دیگر آن در آیه 153 نساء(4) آمده است؛ واللّه اعلم.
مَثَلُ الَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ كَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنابِلَ فِي كُلِّ سُنْبُلَةٍ مِائَةُ حَبَّةٍ وَ اللَّهُ يُضاعِفُ لِمَنْ يَشاءُ وَ اللَّهُ واسِعٌ عَلِيمٌ ﴿۲۶۱﴾
مَثَل [زندگی] آنان که اموال خویش را در راه خدا انفاق میکنند، همچون دانه ایست که هفت خوشه برویاند و در هر خوشه یکصد دانه باشد؛ و خدا [پاداش] هر که را بخواهد [و شایسته بداند]، چندبرابر خواهد کرد؛ که خدا فراخیبخش و داناست.44
بقره (2)
261
الَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ ثُمَّ لا يُتْبِعُونَ ما أَنْفَقُوا مَنًّا وَ لا أَذىً لَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ ﴿۲۶۲﴾
کسانی که اموال خویش را در راه خدا انفاق میکنند و در پی آن منّت و آزاری روا نمیدارند، پاداش آنها نزد صاحباختیارشان [محفوظ] است؛ و ترس و اندوهی نخواهند داشت(1).44
بقره (2)
262
چگونگی پاداش آنان را در آیات 127 انعام(6) و 27 و 28 فجر(89) ملاحظه فرمایید؛ ضمناً معنی و مفهوم آیه به بیان دیگر در آیه 123 طه(20) آمده است.
قَوْلٌ مَعْرُوفٌ وَ مَغْفِرَةٌ خَيْرٌ مِنْ صَدَقَةٍ يَتْبَعُها أَذىً وَ اللَّهُ غَنِيٌّ حَلِيمٌ ﴿۲۶۳﴾
گفتاری شایسته و گذشتن [بزرگوارانه از اصرار آنان] بهتر از انفاقی است که [منّت و] آزاری در پی داشته باشد؛ و [بدانید که] خدا بینیازی است بردبار.44
بقره (2)
263
يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تُبْطِلُوا صَدَقاتِكُمْ بِالْمَنِّ وَ الْأَذى كَالَّذِي يُنْفِقُ مالَهُ رِئاءَ النَّاسِ وَ لا يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ صَفْوانٍ عَلَيْهِ تُرابٌ فَأَصابَهُ وابِلٌ فَتَرَكَهُ صَلْداً لا يَقْدِرُونَ عَلى شَيْءٍ مِمَّا كَسَبُوا وَ اللَّهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكافِرِينَ ﴿۲۶۴﴾
ای ایمانآوردگان(1)، انفاقهای خود را به سبب منّت و آزار تباه نسازید، مانند کسی که مال خود را برای نمایش به مردم انفاق میکند و به خدا و روز واپسین باور ندارد؛ مَثَل او مَثَل تخته سنگی است که بر آن [پردهای از] خاک نشسته و [ناگاه] بارانی تند بر آن ببارد و سنگ را کشت ناپذیر باقی گذارد؛ [ریاکاران نیز] بهرهای از دستاوردشان نخواهند داشت؛ و خدا انکارورزان را هدایت نخواهد کرد.44
بقره (2)
264
به زیرنویس آیه 29 نساء(4) و زیرنویس اول آیه 267 بقره(همین سوره) توجه فرمایید.
وَ مَثَلُ الَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ وَ تَثْبِيتاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ كَمَثَلِ جَنَّةٍ بِرَبْوَةٍ أَصابَها وابِلٌ فَآتَتْ أُكُلَها ضِعْفَيْنِ فَإِنْ لَمْ يُصِبْها وابِلٌ فَطَلٌّ وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ ﴿۲۶۵﴾
مَثَل [زندگی] آنان که اموال خویش را در طلب خشنودی خدا(1) و تثبیت شخصیت خویش انفاق میکنند، همچون بوستانی است بر فراز پشتهای که بارانی تند بر آن ببارد و دوبرابر [معمول] به بار نشیند؛ و اگر نه بارانی تند، باران آرامی [به آن برسد]؛ و خدا به آنچه میکنید بیناست.45
بقره (2)
265
موارد خشنودی خدا از بنده، همواره خشنودی بنده را از خدا به دنبال خواهد داشت؛ چنانکه در آیات 119 مائده(5) ، 100 توبه(9) ، 22 مجادله(58) ، 28 فجر(89) ، 8 بینه(98) ملاحظه میفرمایید.