إِنَّما حَرَّمَ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةَ وَ الدَّمَ وَ لَحْمَ الْخِنْزِيرِ وَ ما أُهِلَّ بِهِ لِغَيْرِ اللَّهِ فَمَنِ اضْطُرَّ غَيْرَ باغٍ وَ لا عادٍ فَلا إِثْمَ عَلَيْهِ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ ﴿۱۷۳﴾
[خدا] تنها مردار، خون(1)، گوشت خوک و آنچه [به هنگام ذبح] نام غیر خدا بر آن برده شده(2) [و برای سلامت و خوشآمد طاغوتها قربانی شده باشد]، بر شما حرام کرده است؛ و هر که با بیمیلی و بدون تجاوز [از حدِّ سدّ جوع] ناگزیر [از خوردن] گردد، گناهی مرتکب نشده است، که خدا آمرزگاری است مهربان.26
بقره (2)
173
از آیه 145 انعام(6) به دست میآید که منظور خونِ ریخته شده است، نه خونی که به مقدار کم در گوشت وجود دارد.
به زیرنویس آیه 4 مائده(5) توجّه فرمایید.
إِنَّ الَّذِينَ يَكْتُمُونَ ما أَنْزَلَ اللَّهُ مِنَ الْكِتابِ وَ يَشْتَرُونَ بِهِ ثَمَناً قَلِيلاً أُولئِكَ ما يَأْكُلُونَ فِي بُطُونِهِمْ إِلاَّ النَّارَ وَ لا يُكَلِّمُهُمُ اللَّهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ وَ لا يُزَكِّيهِمْ وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ ﴿۱۷۴﴾
کسانی که محتوای کتابی که خدا نازل کرده است پنهان میدارند و آن را به بهایی ناچیز معامله میکنند، [تا ارتزاق کنند، در حقیقت] آتش است که فرومیبرند و خدا روز رستاخیز نه سخنی با آنان خواهد گفت(1) و نه [از پلیدی گناه] پاکشان میگرداند؛ و مجازاتی دردناک خواهند داشت(2).26
بقره (2)
174
در جمله «لا یکلمهم اللّه » منظور سخن گفتنی است که مایه سرور باشد، اگر نه خدا با انکارورزان و منافقان نیز در قیامت سخن میگوید؛ به آیات 22 انعام(6) ، 28 یونس(10) و 92 حجر(15) توجّه فرمایید. بدین قرار این آیات، تناقضی با آیه مورد بحث ندارد.
معنی و مفهوم این آیه به بیان دیگر در آیه 159 بقره(همین سوره) نیز آمده است.
أُولئِكَ الَّذِينَ اشْتَرَوُا الضَّلالَةَ بِالْهُدى وَ الْعَذابَ بِالْمَغْفِرَةِ فَما أَصْبَرَهُمْ عَلَى النَّارِ ﴿۱۷۵﴾
آنان گمراهی را به [بهای] هدایت و مجازات را به [بهای] آمرزش خریدهاند؛ چه صبری در برابر آتش دارند(1)!26
بقره (2)
175
وزن « ما اَفعَلَ» وزن تعجّب است و همین یک بار در قرآن آمده؛ در این وزن از کلمات قصار امام علیع نقل است: « ما أکثَرَ العِبَر و ما أقَلَّ الاِعتِبار ! » چه فراوانند عبرتها و چه اندک است عبرت آموزی؛ و نیز « إذا کُنتَ فی إدبار ٍو المَوتُ فی إقبال ٍ، فَما أسرَعَ المُلتَقی ! » هنگامی که تو به دنیا پشت کردهای و مرگ به سوی تو رو آورده است، وه چه ملاقات سریعی !. وزن دیگر تعجّب « اَفعِل بِ» است که در آیات 26 کهف(18) و 38 مریم(19) آمده است.
ذلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ نَزَّلَ الْكِتابَ بِالْحَقِّ وَ إِنَّ الَّذِينَ اخْتَلَفُوا فِي الْكِتابِ لَفِي شِقاقٍ بَعِيدٍ ﴿۱۷۶﴾
آن [مجازات] بدین سبب است که خدا کتاب [آسمانی] را به حق نازل کرده است [و ناسپاسیاش کردند]؛ و آنان که درباره آن اختلاف ورزیدند، در ستیزهای بیپایان درافتادند.26
بقره (2)
176
لَيْسَ الْبِرَّ أَنْ تُوَلُّوا وُجُوهَكُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ وَ لكِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ وَ الْمَلائِكَةِ وَ الْكِتابِ وَ النَّبِيِّينَ وَ آتَى الْمالَ عَلى حُبِّهِ ذَوِي الْقُرْبى وَ الْيَتامى وَ الْمَساكِينَ وَ ابْنَ السَّبِيلِ وَ السَّائِلِينَ وَ فِي الرِّقابِ وَ أَقامَ الصَّلاةَ وَ آتَى الزَّكاةَ وَ الْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إِذا عاهَدُوا وَ الصَّابِرِينَ فِي الْبَأْساءِ وَ الضَّرَّاءِ وَ حِينَ الْبَأْسِ أُولئِكَ الَّذِينَ صَدَقُوا وَ أُولئِكَ هُمُ الْمُتَّقُونَ ﴿۱۷۷﴾
نیکی [همه] آن نیست که [به عنوان قبله] متوجّه مغرب و مشرق شوید، بلکه نیکی، [رفتار] کسی است که خدا و روز واپسین و فرشتگان و کتاب [آسمانی] و پیامبران را باور دارد و مال [خود] را با وجود دوست داشتنش(1) به خویشاوندان و یتیمان و بینوایان و درراه ماندگان و درخواستکنندگان ببخشد و در راه [آزاد کردن] اسیران(2) صرف کند و به نماز بایستد و زکات بدهد و نیز کسانی که به عهدی که بستهاند، وفا کنند و [به ویژه] آنها که در برابر سختی و گزند و نیز به هنگام کارزار، پایدار(3) باشند؛ آنها [که به این اوصاف آراستهاند] صدیق و پرواپیشهاند.27
بقره (2)
177
قید «علی حبّه» در آیه، اشاره به همان موضوعی است که به طور روشن در آیه 267 بقره(2) آمده است؛ به آیه 92 آلعمران(3) هم توجه فرمایید.
معنی تحتاللفظ جمله اخیر «و در گردنها» است، ولی منظور آزادی هر کسی است که اسیر بدهی خود باشد.
به منظور برجسته کردن و ویژگی دادن به صابرین در میان سایر نامبردگان، این کلمه منصوب آمده است.
يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِصاصُ فِي الْقَتْلى الْحُرُّ بِالْحُرِّ وَ الْعَبْدُ بِالْعَبْدِ وَ الْأُنْثى بِالْأُنْثى فَمَنْ عُفِيَ لَهُ مِنْ أَخِيهِ شَيْءٌ فَاتِّباعٌ بِالْمَعْرُوفِ وَ أَداءٌ إِلَيْهِ بِإِحْسانٍ ذلِكَ تَخْفِيفٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَ رَحْمَةٌ فَمَنِ اعْتَدى بَعْدَ ذلِكَ فَلَهُ عَذابٌ أَلِيمٌ ﴿۱۷۸﴾
ای ایمانآوردگان، در مورد کشتهشدگان(1) [در نظام قبیلهای که شناخت یا تعقیب قاتل میسر نیست]، بر شما [حق] قصاص مقرّر شده است: آزاد در برابر آزاد، اسیر در برابر اسیر، زن در برابر زن، [مرد در برابر مرد؛ تا موجبات درگیری دو گروه فراهم نگردد؛ حتّی سعی کنید با توافق و اخذ خون بها، غائله را ختم کنید] و هر [قاتلی] که حق قصاص از [خون] برادر [دینی ا] ش بر او بخشوده شد، [متقابلاً] به شایستگی رفتار کند و [خونبها را] با نیکویی بپردازد(2)؛ این [حکم،] سهلگیری و رحمتی است از جانب صاحباختیارتان؛ و هر که بعد از آن [توافق،] تجاوز کند، مجازاتی دردناک [در انتظار] دارد(3).27
بقره (2)
178
قتلی: جمع قتیل: کشته شده.
مفاد این آیه به صورت مجمل و کلی همان است که در آیه 40 شوری(42) آمده است.
عموم مفسّران ضمن تفسیر این دو آیه، اشاراتی به زیادهروی در خونخواهیهای جاهلی بین قبایل عرب کردهاند و آیه را در مقام تعدیل این زیادهرویها میدانند، ولی جز تفسیر «فیظلال» سید قطب، سایر مفسّران، آیه را خاصّ موارد قتل در نظام قبیلهای ندانستهاند. در عربستان زمان نزول قرآن و قبل از آن، دولت مرکزی وجود نداشت و هر کس در پناه قبیله خود زندگی میکرد؛ بدین قرار نیرویی وجود نداشت که قاتل را از میان قبیلهاش بیرون بکشد و محاکمه کند. خونخواه مقتول قبیله مقتول بود و حامی قاتل نیز قبیلهاش بود، و ناگزیر دو قبیله درگیر میشدند. مؤید اینکه این آیه مربوط به مواردی است که قاتل و مقتول تحت حمایت دو نظام جداگانه قرار دارند میباشد، آیه 92 نساء(4) است که موضوع غرامت و کفّاره قتل غیرعمد را در شکلهای مختلف دو نظام بررسی کرده است؛ و نیز آیه 33 اسراء(17) است که ضمن به رسمیت شناختن حق انتقام برای خونخواه، اشاره کرده است: فلا یسرف فی القتل. شیخ المفسرین طبرسی ذیل این آیه توضیح میدهد که: «بعضی از قبیلههای عرب که برای خود امتیاز قائل بودند، این رویه را داشتند که اگر قبیله دیگر یکی از بردگان ما را کشت یک فرد آزاد از آنها را خواهیم کشت؛ و اگر زنی از ما را بکشد، مردی از آنان را خواهیم کشت و اگر یک مرد از ما بکشد، دو مرد از آنها را میکشیم؛ و قبیلهای که دو مرد از آنها در ازای یک مرد کشته شده، اکنون باید چهار مرد را در ازای دو مرد خود به قتل برساند؛ این سیر تصاعدی به کجا میانجامد ؟! علاّمه طباطبایی تصریح کرده که: «در مواردی به جایی میرسید که یک قبیله به خاطر قتل یک نفر نابود میگردید». قرآن با این پدیده ناهنجار برخورد کرد و بسیار موفق بود. نکته مهم این است که در کنار قانون قصاص، مؤکداً اخذ غرامت و گذشت توصیه شده است. قانون عمومی قصاص در داخل یک نظام را در آیه 45 مائده(5) ملاحظه و به زیرنویس آن توجه فرمایید.
وَ لَكُمْ فِي الْقِصاصِ حَياةٌ يا أُولِي الْأَلْبابِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ ﴿۱۷۹﴾
ای خردمندان، در این قصاص(1) برای شما [تداوم] حیات است [نه در قصاص کور و وحشی جاهلیت]، بسا که پرواپیشه شوید.27
بقره (2)
179
الف و لام «القصاص» در این آیه عهد و در آیه قبل جنس است.
كُتِبَ عَلَيْكُمْ إِذا حَضَرَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ إِنْ تَرَكَ خَيْراً الْوَصِيَّةُ لِلْوالِدَيْنِ وَ الْأَقْرَبِينَ بِالْمَعْرُوفِ حَقًّا عَلَى الْمُتَّقِينَ ﴿۱۸۰﴾
مقرّر شد بر شما که چون مرگ یکی از شما فرا رسید و مالی [از خود] به جای گذارد، برای پدر و مادر و نزدیکان، به شیوهای شایسته که سزاوار پرواپیشگان است، وصیت کند.27
بقره (2)
180
فَمَنْ بَدَّلَهُ بَعْدَ ما سَمِعَهُ فَإِنَّما إِثْمُهُ عَلَى الَّذِينَ يُبَدِّلُونَهُ إِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ عَلِيمٌ ﴿۱۸۱﴾
آنان که وصیت را پس از شنیدنش [آگاهانه] تغییر دهند، گناهش متوجّه [وصیتکننده نیست، بلکه بر عهده] کسانی است که عامل این تغییر بودهاند؛ که خدا شنوا و داناست.27
بقره (2)
181
فَمَنْ خافَ مِنْ مُوصٍ جَنَفاً أَوْ إِثْماً فَأَصْلَحَ بَيْنَهُمْ فَلا إِثْمَ عَلَيْهِ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ ﴿۱۸۲﴾
ولی هر که از انحراف یا گناه وصیتکننده [و توجّه خاصّ او به بعضی از ورثه] ترس داشته باشد و [با حُسن نیت] به اصلاح میان ورثه بپردازد، گناهی مرتکب نشده است، که خدا آمرزگاری است مهربان.28
بقره (2)
182