وَ ما يَنْظُرُ هؤُلاءِ إِلاَّ صَيْحَةً واحِدَةً ما لَها مِنْ فَواقٍ ﴿۱۵﴾
فقط یک خروشِ سهمناک را انتظار میبرند که بازگشت ندارد.453
ص (38)
15
وَ قالُوا رَبَّنا عَجِّلْ لَنا قِطَّنا قَبْلَ يَوْمِ الْحِسابِ ﴿۱۶﴾
[با تمسخر] میگفتند: صاحباختیارا، قبل از [فرا رسیدن] روز حساب، بهره ما را [از مجازات(1)] به شتاب بده(2).453
ص (38)
16
برای توجیه افزوده به آیه 32 انفال(8) توجه فرمایید.
پاسخ گفتار جاهلانه آنان در آیات 18 شوری(42) و 50 و 51 یونس(10) آمده است؛ ضمناً درخواست مشابه این مشرکین مکه را در آیه 32 انفال(8) ملاحظه و به زیرنویس آن توجّه فرمایید.
اصْبِرْ عَلى ما يَقُولُونَ وَ اذْكُرْ عَبْدَنا داوُدَ ذَا الْأَيْدِ إِنَّهُ أَوَّابٌ ﴿۱۷﴾
در برابر گفتارشان شکیبا باش، و داود بنده پرتوان ما را به یاد آر که همواره [به درگاه ما] بازمیگشت(1).454
ص (38)
17
این گونه سفارش به پیامبر اسلام در تأسی به سیره انبیاء گذشته در قرآن مکرر آمده، در آیه 35 احقاف(46) میفرماید فاصبر کما صبر اولواالعزم من الرسل
إِنَّا سَخَّرْنَا الْجِبالَ مَعَهُ يُسَبِّحْنَ بِالْعَشِيِّ وَ الْإِشْراقِ ﴿۱۸﴾
کوهها را در خدمتش گماشتیم که شبانگاه و صبحگاهان تسبیح میگفتند؛454
ص (38)
18
وَ الطَّيْرَ مَحْشُورَةً كُلٌّ لَهُ أَوَّابٌ ﴿۱۹﴾
و پرندگان را نیز به حالت جمعشده [در خدمتش گماشتیم، که] هر یک با وی همآواز بودند.454
ص (38)
19
وَ شَدَدْنا مُلْكَهُ وَ آتَيْناهُ الْحِكْمَةَ وَ فَصْلَ الْخِطابِ ﴿۲۰﴾
فرمانرواییاش را استحکام بخشیدیم و دانشِ توأم با بینش و کلامی فیصلهبخش به او عطا کردیم.454
ص (38)
20
وَ هَلْ أَتاكَ نَبَأُ الْخَصْمِ إِذْ تَسَوَّرُوا الْمِحْرابَ ﴿۲۱﴾
آیا خبر طرفین خصومت(1) که [فرشتگانی به صورت انسان بودند و] از دیوار محراب [داود] بالا آمدند، به تو رسیده است؟454
ص (38)
21
در مورد کلمه «خصم» مفرد و مثنی و جمع و مؤنّث و مذکر یکسان است. و در این جا تثنیه مورد نظر است.
إِذْ دَخَلُوا عَلى داوُدَ فَفَزِعَ مِنْهُمْ قالُوا لا تَخَفْ خَصْمانِ بَغى بَعْضُنا عَلى بَعْضٍ فَاحْكُمْ بَيْنَنا بِالْحَقِّ وَ لا تُشْطِطْ وَ اهْدِنا إِلى سَواءِ الصِّراطِ ﴿۲۲﴾
وقتی که [غفلتا] بر او وارد شدند و از [دیدن] آنان به وحشت افتاد، گفتند: مترس؛ دو نفر دادخواه هستیم(1) که یکی از ما بر دیگری ستم کرده است؛ میان ما به حق داوری کن و از عدالت دور مشو و ما را به راه درست هدایت کن.454
ص (38)
22
آیه نشان میدهد که پیامبران جز در موارد ویژهای که وحی الهی به آنها میرسید، علم غیب ندارند، و حتی از احوال معاصران خود بیخبرند.
إِنَّ هذا أَخِي لَهُ تِسْعٌ وَ تِسْعُونَ نَعْجَةً وَ لِيَ نَعْجَةٌ واحِدَةٌ فَقالَ أَكْفِلْنِيها وَ عَزَّنِي فِي الْخِطابِ ﴿۲۳﴾
[آنگاه یکی از آن دو گفت:] این برادر من است؛ او نود و نُه میش دارد و من فقط یک میش دارم؛ ولی اصرار دارد که این یکی را هم به من واگذار و در بیان [خود نیز] با من تندی کرده است.454
ص (38)
23
قالَ لَقَدْ ظَلَمَكَ بِسُؤالِ نَعْجَتِكَ إِلى نِعاجِهِ وَ إِنَّ كَثِيراً مِنَ الْخُلَطاءِ لَيَبْغِي بَعْضُهُمْ عَلى بَعْضٍ إِلاَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ قَلِيلٌ ما هُمْ وَ ظَنَّ داوُدُ أَنَّما فَتَنَّاهُ فَاسْتَغْفَرَ رَبَّهُ وَ خَرَّ راكِعاً وَ أَنابَ ﴿۲۴﴾
[داود] گفت: مسلّماً او با خواستنِ میش تو [برای ضمیمه کردن] به میشهای خودش، بر تو ستم کرده است؛ و بیشتر همکاران در حق یکدیگر تعدی میکنند، جز مؤمنانِ نیکرفتار که جدا نادرند؛ داود [که بدون خواستن توضیح از طرف دیگر دعوا، حکم کرده بود] متوجّه شد که امتحانش کردهایم، آنگاه از صاحباختیارش آمرزش خواست و خاضعانه به زمین افتاد و [به درگاه خدا(1)] بازگشت.454
ص (38)
24
برای توجیه افزوده، به بخش پایانی آیه 88 هود(11) توجّه فرمایید.