لَعَمْرُكَ إِنَّهُمْ لَفِي سَكْرَتِهِمْ يَعْمَهُونَ ﴿۷۲﴾
[ای پیامبر] به جان تو سوگند که آنان در مستی خویش سرگشته بودند(1)؛266
حجر (15)
72
تنها یک بار خدا به جان رسول خود سوگند میخورد، آن هم همین جاست؛ پس از بیان فاجعه وحشتناکی که بر سر پیامبر بزرگوارش «لوط» فرود آمد، به حدّی که حاضر شد دختران خود را سپر بلای میهمانانش کند، با این سوگند و تأکید بر مستی و گمراهی آن قوم نابکار، ایثار پیامبرش را در آن فاجعه و بحران توجیه میکند.
فَأَخَذَتْهُمُ الصَّيْحَةُ مُشْرِقِينَ ﴿۷۳﴾
سرانجام صبحگاهان، خروشی سهمناک آنان را فرا گرفت؛266
حجر (15)
73
فَجَعَلْنا عالِيَها سافِلَها وَ أَمْطَرْنا عَلَيْهِمْ حِجارَةً مِنْ سِجِّيلٍ ﴿۷۴﴾
آنگاه آن [شهر] را زیر و زِبَر کردیم و سنگهایی از گِل سختشده بر آنان باریدیم.266
حجر (15)
74
إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِلْمُتَوَسِّمِينَ ﴿۷۵﴾
در این [ماجرا] برای نکته بینان نشانههایی است.266
حجر (15)
75
وَ إِنَّها لَبِسَبِيلٍ مُقِيمٍ ﴿۷۶﴾
و [ویرانههای] آن شهر [هنوز] بر سر راهِ برقراری [باقی مانده] است.266
حجر (15)
76
إِنَّ فِي ذلِكَ لَآيَةً لِلْمُؤْمِنِينَ ﴿۷۷﴾
و برای باورداران، در آن [ویرانهها] نشانهای است [از توان و تدبیر خدا].266
حجر (15)
77
وَ إِنْ كانَ أَصْحابُ الْأَيْكَةِ لَظالِمِينَ ﴿۷۸﴾
اهالی «ایکه»(1) هم مسلّماً ستمکار بودند(2)؛266
حجر (15)
78
«ایکه» بیشهای نزدیک مدین بوده که شعیب، پیامبرِ ساکنان آن نیز بوده است؛ لذا بعضی از مفسّران، اصحاب ایکه و قوم مدین را یکی میدانند. داستان قوم ایکه و پیامبرشان را در آیات 176-190 شعراء(26) ملاحظه فرمایید.
به آیات 176 و 177 شعراء(26) توجّه فرمایید.
فَانْتَقَمْنا مِنْهُمْ وَ إِنَّهُما لَبِإِمامٍ مُبِينٍ ﴿۷۹﴾
از آنان [نیز] انتقام گرفتیم و این دو [شهرِ ویران] بر سر گذرگاه آشکاری قرار دارند.266
حجر (15)
79
وَ لَقَدْ كَذَّبَ أَصْحابُ الْحِجْرِ الْمُرْسَلِينَ ﴿۸۰﴾
اهالی حجر(1) پیامبران را دروغپرداز شمردند؛266
حجر (15)
80
مفسّران نوشتهاند «حجر» نام سرزمین قوم ثمود است میان مدینه و شام، و صالح بر آنان مبعوث شد.
وَ آتَيْناهُمْ آياتِنا فَكانُوا عَنْها مُعْرِضِينَ ﴿۸۱﴾
و آیات خود را در اختیار آنان قرار دادیم، ولی از آنها رویگردان شدند؛266
حجر (15)
81