أَ لَمْ تَرَ إِلَى الْمَلَإِ مِنْ بَنِي إِسْرائِيلَ مِنْ بَعْدِ مُوسى إِذْ قالُوا لِنَبِيٍّ لَهُمُ ابْعَثْ لَنا مَلِكاً نُقاتِلْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ قالَ هَلْ عَسَيْتُمْ إِنْ كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِتالُ أَلاَّ تُقاتِلُوا قالُوا وَ ما لَنا أَلاَّ نُقاتِلَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ قَدْ أُخْرِجْنا مِنْ دِيارِنا وَ أَبْنائِنا فَلَمَّا كُتِبَ عَلَيْهِمُ الْقِتالُ تَوَلَّوْا إِلاَّ قَلِيلاً مِنْهُمْ وَ اللَّهُ عَلِيمٌ بِالظَّالِمِينَ ﴿۲۴۶﴾
آیا به [داستان] گروهی از سران دودمان یعقوب توجّه نکردی که پس از موسی از پیامبر [وقت] خود تقاضا کردند: پادشاهی برای ما انتخاب کن تا [به فرماندهی او] در راه خدا جنگ کنیم؛ [پیامبرشان] گفت: آیا چنین نیست که اگر جنگ بر شما مقرّر شود، از آن سر باز زنید؟ گفتند: چگونه ممکن است از جنگ در راه خدا خودداری کنیم، در حالی که از سرزمین خود و [از کنار] فرزندانمان رانده شدهایم(1)؟ و چون جنگ برآنها مقرّر شد، جز معدودی از آنان، همه از جنگ روی برتافتند [و به خود ستم کردند]؛ و خدا به حال ستمگران داناست.40
بقره (2)
246
تعلیل جنگ عینا همان تعبیری است که برای مسلمانان صدر اسلام به کار رفته؛ به آیات 39 و 40 حج(22) توجّه فرمایید؛ این آیات نشان میدهد که انگیزه جنگ از نظر قرآن دفاعی است نه تهاجمی.
وَ قالَ لَهُمْ نَبِيُّهُمْ إِنَّ اللَّهَ قَدْ بَعَثَ لَكُمْ طالُوتَ مَلِكاً قالُوا أَنَّى يَكُونُ لَهُ الْمُلْكُ عَلَيْنا وَ نَحْنُ أَحَقُّ بِالْمُلْكِ مِنْهُ وَ لَمْ يُؤْتَ سَعَةً مِنَ الْمالِ قالَ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفاهُ عَلَيْكُمْ وَ زادَهُ بَسْطَةً فِي الْعِلْمِ وَ الْجِسْمِ وَ اللَّهُ يُؤْتِي مُلْكَهُ مَنْ يَشاءُ وَ اللَّهُ واسِعٌ عَلِيمٌ ﴿۲۴۷﴾
پیامبرشان به آنان گفت: خدا طالوت را به پادشاهی شما انتخاب کرده است(1)؛ گفتند: چگونه او که اموالی در اختیارش نیست بر ما فرمانروایی داشته باشد، در حالی که ما خود به فرمانروایی سزاوارتریم؟ گفت: خدا او را بر شما برگزیده و دانش و نیروی جسمیاش را وسعت بخشیده است؛ و البته خدا فرمانروایی خویش را به هر که بخواهد، ارزانی میدارد، که خدا فراخیبخش و داناست.40
بقره (2)
247
آیه به وضوح نشان میدهد که در سنت الهی، یک رهبر دینی، لزوما موضع حکومتی ندارد.
وَ قالَ لَهُمْ نَبِيُّهُمْ إِنَّ آيَةَ مُلْكِهِ أَنْ يَأْتِيَكُمُ التَّابُوتُ فِيهِ سَكِينَةٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَ بَقِيَّةٌ مِمَّا تَرَكَ آلُ مُوسى وَ آلُ هارُونَ تَحْمِلُهُ الْمَلائِكَةُ إِنَّ فِي ذلِكَ لَآيَةً لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ ﴿۲۴۸﴾
پیامبرشان به آنان گفت: نشانه [صلاحیت] فرمانروایی او این است که صندوق [معهود] برای شما میرسد که [موجبات] آرامش خاطر از جانب صاحباختیارتان و بازماندهای از میراث خاندان موسی و هارون در آن است، و در حالی [میرسد] که فرشتگان آن را حمل میکنند(1)؛ مسلّماً در این [رویداد] نشانهای است برای شما، اگر باور داشته باشید.40
بقره (2)
248
مفسّران گفتهاند: همان صندوقی است که مادر موسی او را در آن صندوق گذاشت و به امواج نیل سپرد؛ مقابل کاخ فرعون صندوق را از آب گرفتند و همسر فرعون کودک را پرورش داد. این صندوق در میان دودمان یعقوب خاطرهانگیز بود و محترم شمرده میشد. موسی در واپسین روزهای عمر، الواحی که احکام خدا را بر آن نوشته بود، در آن نهاد و پس از وی متولیان خاصّ از آن نگاهداری میکردند. این صندوق در جنگها حمل میشد و اثر روانی در پیروزی آنها داشت. صندوق بعدها به دست دشمنان افتاد و از میان رفت تا اینکه...؛ واللّه اعلم.
فَلَمَّا فَصَلَ طالُوتُ بِالْجُنُودِ قالَ إِنَّ اللَّهَ مُبْتَلِيكُمْ بِنَهَرٍ فَمَنْ شَرِبَ مِنْهُ فَلَيْسَ مِنِّي وَ مَنْ لَمْ يَطْعَمْهُ فَإِنَّهُ مِنِّي إِلاَّ مَنِ اغْتَرَفَ غُرْفَةً بِيَدِهِ فَشَرِبُوا مِنْهُ إِلاَّ قَلِيلاً مِنْهُمْ فَلَمَّا جاوَزَهُ هُوَ وَ الَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ قالُوا لا طاقَةَ لَنَا الْيَوْمَ بِجالُوتَ وَ جُنُودِهِ قالَ الَّذِينَ يَظُنُّونَ أَنَّهُمْ مُلاقُوا اللَّهِ كَمْ مِنْ فِئَةٍ قَلِيلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً كَثِيرَةً بِإِذْنِ اللَّهِ وَ اللَّهُ مَعَ الصَّابِرِينَ ﴿۲۴۹﴾
هنگامی که طالوت لشگر کشید، [به سربازان خود] گفت: خدا [میزان پایداری] شما را به وسیله یک نهر آب آزمایش خواهد کرد؛ هر که از آب آن بنوشد، از [یاران وفادار] من نیست؛ و هر که از آن نچشد(1)، از [یاران] من به شمار میآید، مگر آنکه با دست خود مشتی [از آن] برگیرد(2)؛ [امّا] همگی جز عدّه قلیلی از آن [جویبار] نوشیدند؛ هنگامی که طالوت و مؤمنان همراهش از آن نهر گذشتند، [افراد سستعنصری که سیراب شده بودند] گفتند: امروز ما تاب [هماوردی با] جالوت و سپاهیانش را نخواهیم داشت؛ و[لی] کسانی که یقین داشتند(3) به لقای خدا نایل خواهند شد، گفتند: چه بسیار گروهی اندک [و مصمم] که به قانونمندی خدا، بر گروهی عظیم پیروز شدند؛ و خدا با شکیبایان [و پایداران] است.41
بقره (2)
249
طعم به معنی خوردن است و در مورد آشامیدنیها به کار نمیرود ولی این کلمه در بعضی موارد به معنی چشیدن و مزه کردن میآید که در این صورت، هم در مورد خوردنیها و هم در مورد آشامیدنیها گفته میشود کتبِ لغت هم هر دو معنی چشیدن و خوردن را برای این کلمه آوردهاند. تفسیرهای مجمعالبیان و المنار و المیزان هم این مورد را چشیدن معنی کردهاند.
آب نهرها برخلاف چشمهها، عموماً آلوده و غیرقابلشرب است. احتمالاً دستور طالوت دومنظوره بوده و میخواسته ضمن حفظ سلامتی لشگریان، صبر و پایداری آنان را تا هنگام رسیدن به چشمه آزمایش کند. اللّه اعلم.
منظور از «ظنّ» در اینجا و در آیه 46 بقره(2)، یقین است؛ با بخش انتهایی آیه 4 بقره(2) مقایسه فرمایید.
وَ لَمَّا بَرَزُوا لِجالُوتَ وَ جُنُودِهِ قالُوا رَبَّنا أَفْرِغْ عَلَيْنا صَبْراً وَ ثَبِّتْ أَقْدامَنا وَ انْصُرْنا عَلَى الْقَوْمِ الْكافِرِينَ ﴿۲۵۰﴾
و چون آنها در برابر جالوت و سپاهیانش موضع گرفتند، گفتند: صاحباختیارا، بر ما شکیبایی و پایداری ببار و گامهای ما را ثباتبخش و ما را بر انکارورزان پیروز گردان.41
بقره (2)
250
فَهَزَمُوهُمْ بِإِذْنِ اللَّهِ وَ قَتَلَ داوُدُ جالُوتَ وَ آتاهُ اللَّهُ الْمُلْكَ وَ الْحِكْمَةَ وَ عَلَّمَهُ مِمَّا يَشاءُ وَ لَوْ لا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَفَسَدَتِ الْأَرْضُ وَ لكِنَّ اللَّهَ ذُو فَضْلٍ عَلَى الْعالَمِينَ ﴿۲۵۱﴾
آنگاه سپاه دشمن را به قانونمندی خدا در هم شکستند، و داود [افسر جوان و شجاع سپاه طالوت]، جالوت را به قتل رساند و خدا او را فرمانروایی و دانشِ توأم با بینش بخشید و از آنچه میخواست به او آموخت(1)؛ و اگر خدا پارهای از مردم را به وسیله پارهای دیگر دفع نمیکرد، زمین را تباهی فرامیگرفت، امّا خدا نسبت به جهانیان افزونبخشی دارد.41
بقره (2)
251
موارد آن را در آیه 80 انبیاء(21) و اواخر آیه 10 و تمام آیه 11 سبأ(34) ملاحظه فرمایید.
تِلْكَ آياتُ اللَّهِ نَتْلُوها عَلَيْكَ بِالْحَقِّ وَ إِنَّكَ لَمِنَ الْمُرْسَلِينَ ﴿۲۵۲﴾
این(1) آیات خداست که به حق بر تو میخوانیم؛ و تو در زمره پیامبرانی(2)41
بقره (2)
252
به زیرنویس آیه 1 رعد(13) مراجعه فرمایید.
دو بار تأکید که در عبارت اخیر با حروف «انّ» و «لام» آمده، اشاره به انکار مخالفان است که در آیه 43 رعد(13) آمده است.
تِلْكَ الرُّسُلُ فَضَّلْنا بَعْضَهُمْ عَلى بَعْضٍ مِنْهُمْ مَنْ كَلَّمَ اللَّهُ وَ رَفَعَ بَعْضَهُمْ دَرَجاتٍ وَ آتَيْنا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ الْبَيِّناتِ وَ أَيَّدْناهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ مَا اقْتَتَلَ الَّذِينَ مِنْ بَعْدِهِمْ مِنْ بَعْدِ ما جاءَتْهُمُ الْبَيِّناتُ وَ لكِنِ اخْتَلَفُوا فَمِنْهُمْ مَنْ آمَنَ وَ مِنْهُمْ مَنْ كَفَرَ وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ مَا اقْتَتَلُوا وَ لكِنَّ اللَّهَ يَفْعَلُ ما يُرِيدُ ﴿۲۵۳﴾
برخی از آن رسولان را بر برخی دیگر برتری دادیم(1)، [چنانکه] خدا با یکی از آنها سخن گفت(2) و بعضی را به درجاتی امتیاز بخشید(3)؛ و به عیسی فرزند مریم نشانههای روشن دادیم و او را توسّط جبرئیل(4) نیرومند کردیم؛ و اگر خدا میخواست، مردمی که پس از این پیامبران بودند، بعد از آنکه نشانههای روشن که بر آنها آمد، در مقام خصومت و ستیز برنمیآمدند، ولی [به منظور آزمایش، موهبت اختیار به انسان تفویض گردید، لذا] اختلاف ورزیدند، [به گونهای که] پارهای ایمان آوردند و پارهای به کفر روی بردند؛ و اگر خدا میخواست، درگیر نمیشدند؛ ولی خدا [بنا به ضرورت آزمایش] آنچه بخواهد میکند.42
بقره (2)
253
تناقضی با آیه 285 بقره(همین سوره) که از قول مؤمنان میفرماید: «میان هیچ یک از پیامبران فرقی نمیگذاریم» ندارد؛ زیرا در آیه 285 بقره(2) سخن از اصل نبوت الهی است که در مورد همه پیامبران خدا محقّق بوده و همه پیامآور توحید بودهاند و تفاوتی از این نظر بین آنها نیست. ولی میزان پایداری و دامنه مأموریت و توفیق آنان متفاوت بوده و هر یک به تناسب شرایط و دستاوردهای خود، درجاتی خاصّ داشتهاند؛ به آیات 35 احقاف(46) و 48 و 49 قلم(68) به عنوان مثال توجّه فرمایید.
حضرت موسیع؛ به آیه 164 نساء(4) و بخش ابتدایی آیه 143 اعراف(7) و نیز آیه 144 اعراف(7) توجّه فرمایید. ضمناً یادآوری میشود به علت همین تکلم خدا با موسی، موسی ملقب به کلیم اللّه شد. و به پیروان او که یهودیان هستند، کلیمی میگویند.
حضرت محمّدص، به آیات 79 اسراء(17) و 1 فرقان(25) توجّه فرمایید و نیز حضرت ابراهیم واتخذ اللّه ابراهیم خلیلاً 125 نساء(4) و انی جاعلک للناس اماما 124 بقره(2).
به زیرنویس آیه 87 بقره(همین سوره) مراجعه فرمایید.
يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَنْفِقُوا مِمَّا رَزَقْناكُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ يَأْتِيَ يَوْمٌ لا بَيْعٌ فِيهِ وَ لا خُلَّةٌ وَ لا شَفاعَةٌ وَ الْكافِرُونَ هُمُ الظَّالِمُونَ ﴿۲۵۴﴾
ای ایمانآوردگان، از آنچه روزی شما کردهایم انفاق کنید، قبل از آنکه روزی فرا رسد که در آن نه داد و ستدی است و نه دوستی و امدادی؛ و انکارورزان [دریابند که] خود ستمگرند(1).42
بقره (2)
254
مفهوم آیه به بیان دیگر در آیات 48 و 123 بقره(2) و 41 دخان(44) آمده است.
اللَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ لا تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَ لا نَوْمٌ لَهُ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ مَنْ ذَا الَّذِي يَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاَّ بِإِذْنِهِ يَعْلَمُ ما بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَ ما خَلْفَهُمْ وَ لا يُحِيطُونَ بِشَيْءٍ مِنْ عِلْمِهِ إِلاَّ بِما شاءَ وَسِعَ كُرْسِيُّهُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ لا يَؤُدُهُ حِفْظُهُما وَ هُوَ الْعَلِيُّ الْعَظِيمُ ﴿۲۵۵﴾
خداست که جز او معبودی نیست؛ زنده و پاینده است؛ هرگز نه خواب سبک او را فرا میگیرد و نه خواب سنگین؛ هر چه در آسمانها و زمین است متعلّق به اوست؛ کیست که در برابر او شفاعت [و دستگیری از دیگران] کند، جز به خواست و قانونمندی او؛ آنچه [آدمیان] در پیش دارند و آنچه پشت سر دارند، میداند؛ و [خلق خدا] بر دانش او دست نیابند، جز به میزانی که خود بخواهد؛ گستره فرمانرواییاش آسمانها و زمین را فرا گرفته است؛ و حفظ آنها بر او گران نمیآید، که او والا و بزرگ است.42
بقره (2)
255