فَكَذَّبُوهُ فَأَنْجَيْناهُ وَ الَّذِينَ مَعَهُ فِي الْفُلْكِ وَ أَغْرَقْنَا الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآياتِنا إِنَّهُمْ كانُوا قَوْماً عَمِينَ ﴿۶۴﴾
او را تکذیب کردند، ما [نیز] او و همراهانش را که در کشتی بودند، نجات دادیم و کسانی را که آیات ما را دروغ شمردند، غرقه ساختیم؛ زیرا آنان گروهی کوردل بودند(1).158
اعراف (7)
64
این آیه به اختصار، پایان کار نوح با قومش را نشان میدهد. تفصیل آن در آیات 25-41 هود(11) ، 23-30 مؤمنون(23) ، 105-120 شعراء(26) و 14 و 15 عنکبوت(29) آمده است.
وَ إِلى عادٍ أَخاهُمْ هُوداً قالَ يا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ ما لَكُمْ مِنْ إِلهٍ غَيْرُهُ أَ فَلا تَتَّقُونَ ﴿۶۵﴾
و بر قوم عاد(1) برادرشان هود را [فرستادیم]؛ گفت: ای قوم من، خدای را بندگی کنید، هیچ معبودی جز او ندارید؛ آیا پروا نمیکنید؟158
اعراف (7)
65
عاد از قبایل قدیم عرب است که از میان رفتهاند.
قالَ الْمَلَأُ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ قَوْمِهِ إِنَّا لَنَراكَ فِي سَفاهَةٍ وَ إِنَّا لَنَظُنُّكَ مِنَ الْكاذِبِينَ ﴿۶۶﴾
سران قومش که انکار میورزیدند گفتند: به راستی تو را دستخوش سفاهت میبینیم و دروغپردازت میپنداریم.158
اعراف (7)
66
قالَ يا قَوْمِ لَيْسَ بِي سَفاهَةٌ وَ لكِنِّي رَسُولٌ مِنْ رَبِّ الْعالَمِينَ ﴿۶۷﴾
گفت: ای قوم من، نشانی از سفاهت در من نیست، بلکه رسولی از سوی صاحباختیار جهانیانم.158
اعراف (7)
67
أُبَلِّغُكُمْ رِسالاتِ رَبِّي وَ أَنَا لَكُمْ ناصِحٌ أَمِينٌ ﴿۶۸﴾
پیامهای صاحباختیار خویش را به شما میرسانم و خیرخواهی امین برای شما هستم.159
اعراف (7)
68
أَ وَ عَجِبْتُمْ أَنْ جاءَكُمْ ذِكْرٌ مِنْ رَبِّكُمْ عَلى رَجُلٍ مِنْكُمْ لِيُنْذِرَكُمْ وَ اذْكُرُوا إِذْ جَعَلَكُمْ خُلَفاءَ مِنْ بَعْدِ قَوْمِ نُوحٍ وَ زادَكُمْ فِي الْخَلْقِ بَصْطَةً فَاذْكُرُوا آلاءَ اللَّهِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ ﴿۶۹﴾
آیا در شگفتید از اینکه اندرزی از جانب صاحباختیارتان توسّط مردی از خودتان برای شما رسیده است(1) که شما را هشدار دهد؟ به یاد آورید زمانی را که پس از قوم نوح [خدا] شما را جانشین [آنان] قرار داد و تناوری شما را در آفرینش افزود؛ پس مظاهر قدرتِ(2) خدا را به یاد آورید، بسا که رستگار شوید.159
اعراف (7)
69
این شگفتی در مورد پیامبر، برای قوم نوح هم مطرح بود - آیه 63 اعراف(همین سوره).
آلاء: جمع اِلْی، بر وزن اِسم.
قالُوا أَ جِئْتَنا لِنَعْبُدَ اللَّهَ وَحْدَهُ وَ نَذَرَ ما كانَ يَعْبُدُ آباؤُنا فَأْتِنا بِما تَعِدُنا إِنْ كُنْتَ مِنَ الصَّادِقِينَ ﴿۷۰﴾
گفتند: آیا به سراغ ما آمدهای تا تنها خدای را بندگی کنیم و آنچه پدرانمان بندگی میکردند رها کنیم؟ اگر راست میگویی مجازاتی که به ما وعده میدهی پیش آر.159
اعراف (7)
70
قالَ قَدْ وَقَعَ عَلَيْكُمْ مِنْ رَبِّكُمْ رِجْسٌ وَ غَضَبٌ أَ تُجادِلُونَنِي فِي أَسْماءٍ سَمَّيْتُمُوها أَنْتُمْ وَ آباؤُكُمْ ما نَزَّلَ اللَّهُ بِها مِنْ سُلْطانٍ فَانْتَظِرُوا إِنِّي مَعَكُمْ مِنَ الْمُنْتَظِرِينَ ﴿۷۱﴾
گفت: بلا و خشمی از جانب صاحباختیارتان بر شما مقرّر گردیده است(1)؛ آیا با من درباره نامهایی [بیمُسمّا] که خود و پدرانتان آن را [برای معبودهای دروغین] نامگذاری کردهاید(2) و خدا هیچ اعتباری به آنها نداده است؛ با من به مجادله برخاستهاید؟ پس منتظر باشید، من هم با شما در انتظار خواهم ماند.159
اعراف (7)
71
برای نشان دادن حتمی الوقوع بودن، با فعل ماضی آمده است.
چگونگی این مجادله را در آیات 56 -53 هود(11) ملاحظه فرمایید.
فَأَنْجَيْناهُ وَ الَّذِينَ مَعَهُ بِرَحْمَةٍ مِنَّا وَ قَطَعْنا دابِرَ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآياتِنا وَ ما كانُوا مُؤْمِنِينَ ﴿۷۲﴾
سرانجام او و همراهانش را به رحمت خود نجات دادیم و ریشه کسانی را که آیات ما را دروغ شمردند و ایمان نداشتند، برکندیم(1)159
اعراف (7)
72
توضیح بیشتر در مورد چگونگی نابودی آنان در آیات 6-8 حاقه(69) و 41 ذاریات(51) آمده است.
وَ إِلى ثَمُودَ أَخاهُمْ صالِحاً قالَ يا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ ما لَكُمْ مِنْ إِلهٍ غَيْرُهُ قَدْ جاءَتْكُمْ بَيِّنَةٌ مِنْ رَبِّكُمْ هذِهِ ناقَةُ اللَّهِ لَكُمْ آيَةً فَذَرُوها تَأْكُلْ فِي أَرْضِ اللَّهِ وَ لا تَمَسُّوها بِسُوءٍ فَيَأْخُذَكُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ ﴿۷۳﴾
و بر قوم ثمود(1) برادرشان صالح را [فرستادیم]. گفت: ای قوم من، خدای را بندگی کنید، هیچ معبودی جز او ندارید؛ برای شما نشانه روشنی از جانب صاحباختیارتان فرا رسیده است؛ این ماده شترِ خداست(2) به عنوان نشانهای برای شما، به حال خود رهایش کنید تا در زمینِ خدا چَرا کند و آزاری به او نرسانید که مجازاتی دردناک شما را فرا خواهد گرفت.159
اعراف (7)
73
ثمود از قبایل قدیم عرب است که در شرق و مرکز عربستان ساکن بودند و پس از نابودی قوم عاد به وجود آمدند.
انتساب ناقه به اللّه در اینجا «تشریفی» است و شرافت خاصّی را در مورد ناقه بیان میدارد. قرآن در مورد چگونگی اعجاز آن ساکت است؛ ولی مفسّران گفتهاند: صالح به درخواست قومش از خدا خواست که از دل کوه شتری بیرون آید.