وَ إِذْ تَأَذَّنَ رَبُّكَ لَيَبْعَثَنَّ عَلَيْهِمْ إِلى يَوْمِ الْقِيامَةِ مَنْ يَسُومُهُمْ سُوءَ الْعَذابِ إِنَّ رَبَّكَ لَسَرِيعُ الْعِقابِ وَ إِنَّهُ لَغَفُورٌ رَحِيمٌ ﴿۱۶۷﴾
و [نیز به یاد آر] آنگاه که صاحباختیارت اعلام کرد تا روز رستاخیز کسی را بر آن متمردان یهود برمیانگیزد که آنان را به سختی آزار دهد؛ بیگمان صاحباختیار تو سریع کیفر(1) و [در عین حال] آمرزگاری است مهربان.172
اعراف (7)
167
سرعت عِقاب اشاره به سرعت گذر عمر و رسیدن انسان به لحظه مرگ و مواجهه با کیفر است، و تناقضی با مهلت مقرر برای آزمون در آیات 178 آلعمران(3) و 42 ابراهیم(14) ندارد.
وَ قَطَّعْناهُمْ فِي الْأَرْضِ أُمَماً مِنْهُمُ الصَّالِحُونَ وَ مِنْهُمْ دُونَ ذلِكَ وَ بَلَوْناهُمْ بِالْحَسَناتِ وَ السَّيِّئاتِ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ ﴿۱۶۸﴾
دودمان یعقوب را در زمین به صورت گروههایی پراکنده ساختیم، گروهی از آنان شایسته و گروهی دیگر ناشایستهاند؛ و آنان را به نیکیها و بدیها آزمودیم، بسا که [به حکم حق] بازگردند(1).172
اعراف (7)
168
به آیه 2 عنکبوت(29) توجّه فرمایید.
فَخَلَفَ مِنْ بَعْدِهِمْ خَلْفٌ وَرِثُوا الْكِتابَ يَأْخُذُونَ عَرَضَ هذَا الْأَدْنى وَ يَقُولُونَ سَيُغْفَرُ لَنا وَ إِنْ يَأْتِهِمْ عَرَضٌ مِثْلُهُ يَأْخُذُوهُ أَ لَمْ يُؤْخَذْ عَلَيْهِمْ مِيثاقُ الْكِتابِ أَنْ لا يَقُولُوا عَلَى اللَّهِ إِلاَّ الْحَقَّ وَ دَرَسُوا ما فِيهِ وَ الدَّارُ الْآخِرَةُ خَيْرٌ لِلَّذِينَ يَتَّقُونَ أَ فَلا تَعْقِلُونَ ﴿۱۶۹﴾
آنگاه پس از آنان جانشینانی ناشایسته آمدند(1) که وارث کتاب آسمانی شدند، و[لی] متاع این [جهان] پستتر را [به ناحق] دریافت میکنند و میگویند آمرزیده خواهیم شد؛ و اگر بهره مشابهی به دستشان افتد، آن را هم میربایند؛ مگر آن عهد که در کتاب تورات است - و مندرجات آن را آموختهاند - از آنان گرفته نشده است که درباره خدا جز به حق سخن نگویند(2)؟ سرای آخرت برای پرواپیشگان بهتر است؛ آیا خردورزی نمیکنید؟172
اعراف (7)
169
خَلَف به معنی فرزندان صالح است و خَلْف به معنی فرزندان ناصالح.
این میثاق را در آیه 187 آلعمران(3) ملاحظه فرمایید.
وَ الَّذِينَ يُمَسِّكُونَ بِالْكِتابِ وَ أَقامُوا الصَّلاةَ إِنَّا لا نُضِيعُ أَجْرَ الْمُصْلِحِينَ ﴿۱۷۰﴾
کسانی که به کتاب [خدا] چنگ میزنند و نماز برپا میدارند، [اصلاحگرند و] به راستی پاداش اصلاحگران را تباه نخواهیم کرد.172
اعراف (7)
170
وَ إِذْ نَتَقْنَا الْجَبَلَ فَوْقَهُمْ كَأَنَّهُ ظُلَّةٌ وَ ظَنُّوا أَنَّهُ واقِعٌ بِهِمْ خُذُوا ما آتَيْناكُمْ بِقُوَّةٍ وَ اذْكُرُوا ما فِيهِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ ﴿۱۷۱﴾
[به یاد آر] آنگاه که کوه را بر فراز [گروهی از] دودمان یعقوب همچون چتری نگاه داشتیم که میپنداشتند بر سرشان فرود میآید؛ [گفتیم:] آنچه [از احکام تورات(1)] به شما دادهایم، جدّی بگیرید و مفاد آن را(2) به خاطر بسپارید، بسا که پرواپیشه شوید.173
اعراف (7)
171
از نظر توجیه افزوده، با آیه 145 اعراف(7) مقایسه فرمایید.
به آیات 83 و 84 بقره(2) و 12 مائده(5) توجّه فرمایید.
وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِنْ بَنِي آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلى أَنْفُسِهِمْ أَ لَسْتُ بِرَبِّكُمْ قالُوا بَلى شَهِدْنا أَنْ تَقُولُوا يَوْمَ الْقِيامَةِ إِنَّا كُنَّا عَنْ هذا غافِلِينَ ﴿۱۷۲﴾
[به یاد آر] آنگاه که صاحباختیار تو از پشت بنیآدم(1) نسلشان را پدید آورد و [به زبان فطرت] آنان را بر خودشان گواه ساخت که: مگر من صاحباختیار شما نیستم؟ گفتند: چرا، گواهی دادیم؛ [این گواهی را به زبان فطرت گرفتیم،] تا روز رستاخیز نگویید از این [توحید] بیخبر بودیم(2)؛173
اعراف (7)
172
در مورد لفظ بنیآدم به زیرنویس اوّل آیه 26 اعراف(همین سوره) مراجعه فرمایید.
آیه اشاره به «غریزه خداشناسی» که خدا در وجود بشر نهاده است، دارد. در حقیقت آیه وصف حال و شرح فطرت انسان است، نه گفت وگوی متعارف. در این رابطه به آیات 7 مائده(5) و 60 یس(36) هم توجه فرمایید.
أَوْ تَقُولُوا إِنَّما أَشْرَكَ آباؤُنا مِنْ قَبْلُ وَ كُنَّا ذُرِّيَّةً مِنْ بَعْدِهِمْ أَ فَتُهْلِكُنا بِما فَعَلَ الْمُبْطِلُونَ ﴿۱۷۳﴾
یا نگویید که پدران ما از قبل مشرک بودند و ما فرزندانی از پی آنان [و پیرو آنان] بودیم؛ آیا ما را به خاطر آنچه هرزه درایان کردند هلاک میکنی؟173
اعراف (7)
173
وَ كَذلِكَ نُفَصِّلُ الْآياتِ وَ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ ﴿۱۷۴﴾
آیات را این گونه به وضوح بیان میکنیم و بسا که بازگردند.173
اعراف (7)
174
وَ اتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ الَّذِي آتَيْناهُ آياتِنا فَانْسَلَخَ مِنْها فَأَتْبَعَهُ الشَّيْطانُ فَكانَ مِنَ الْغاوِينَ ﴿۱۷۵﴾
داستان آن [دانشمند] را بر آنان بخوان که نشانههای خود را [به صورت کراماتی] به او داده بودیم، ولی یکباره از آنها دست کشید، آنگاه شیطان به تعقیبش پرداخت و در راه تباهی قرار گرفت(1).173
اعراف (7)
175
نام شخص مورد بحث در قرآن مشخّص نشده است. به نظر میرسد این داستان، بیانی سمبلیک باشد و شامل هر دانشمندی است که دچار غرور و خودمحوری شده و پایان کاری چنین تلخ دارد. بعضی از مفسّرین گفتهاند که مصداق آیه، یکی از علمای یهود به نام «بلعم باعورا» بوده است.
وَ لَوْ شِئْنا لَرَفَعْناهُ بِها وَ لكِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَى الْأَرْضِ وَ اتَّبَعَ هَواهُ فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ الْكَلْبِ إِنْ تَحْمِلْ عَلَيْهِ يَلْهَثْ أَوْ تَتْرُكْهُ يَلْهَثْ ذلِكَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآياتِنا فَاقْصُصِ الْقَصَصَ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ ﴿۱۷۶﴾
و اگر میخواستیم [و شایستهاش تشخیص میدادیم، مقام] او را بدان [کرامات] رفعت میبخشیدیم(1)، ولی او به پستی گرایید و هوای نفس خویش را پیروی کرد(2)؛ حکایت او همچون حکایت سگ است که چه بر او حمله بری و چه به حال خود رهایش کنی، له له زند(3)؛ چنین است داستان گروهی که آیات ما را دروغ شمردند؛ داستان را بازگو، بسا که اندیشه کنند.173
اعراف (7)
176
به بخش پایانی آیه 24 توبه(9) و اللّه لا یهدی القوم الفاسقینتوجّه فرمایید.
مصداقی است از آنچه در آیات 43 فرقان(25) و 23 جاثیه(45) آمده است.
یعنی چنین علمایی روحیه اعراض از حق پیدا میکنند و در عالم تمایلات خودشان هستند. آنان را بیم دهند یا ندهند، نتیجه یکسان است.