إِنَّ هؤُلاءِ مُتَبَّرٌ ما هُمْ فِيهِ وَ باطِلٌ ما كانُوا يَعْمَلُونَ ﴿۱۳۹﴾
آیین این گروه نابودشدنی است و کاری را که میکنند بیهوده است.167
اعراف (7)
139
قالَ أَ غَيْرَ اللَّهِ أَبْغِيكُمْ إِلهاً وَ هُوَ فَضَّلَكُمْ عَلَى الْعالَمِينَ ﴿۱۴۰﴾
[آنگاه] گفت: چگونه غیر خدا معبودی برای شما انتخاب کنم، در حالی که او شما را [به موهبت توحید] بر مردم زمانه برتری بخشید؟167
اعراف (7)
140
وَ إِذْ أَنْجَيْناكُمْ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ يَسُومُونَكُمْ سُوءَ الْعَذابِ يُقَتِّلُونَ أَبْناءَكُمْ وَ يَسْتَحْيُونَ نِساءَكُمْ وَ فِي ذلِكُمْ بَلاءٌ مِنْ رَبِّكُمْ عَظِيمٌ ﴿۱۴۱﴾
[به یاد آرید] آنگاه که شما را از [سلطه] فرعونیان نجات دادیم(1) که شما را به سختی آزار میدادند؛ پسرانتان را میکشتند(2) و دخترانتان را زنده رها میکردند؛ و در این [دشواریها و نجات]، آزمونی بزرگ از جانب صاحباختیارتان بود.167
اعراف (7)
141
به زیرنویس آیه 49 بقره(2) توجّه فرمایید.
در مورد اینکه چرا پسران بنیاسرائیل را میکشتند، مفسّران داستان معروف خواب فرعون را نقل کردهاند که بعید مینماید. آنچه عقلانی به نظر میرسد این است که از آنجا که از زمان یوسفع، بنیاسرائیل تدریجاً امور حساس مملکتی را در دست گرفته بودند و منشأ خدمات و آبادانی و رفاه شده بودند، فرعونیان از نفوذ بنیاسرائیل در جامعه به وحشت افتادند و مصمّم به از میان بردن نسل آنان شدند. نظیر داستان برمکیان در حکومت بنیعباس که نفوذ فراوانشان در جامعه موجب وحشت بنیعباس شد و تصمیم به قتل عام آنان گرفتند. پایان این دو ماجرا نیز به هم شباهت داشت و همانگونه که ابومسلم خراسانی ایرانیان را از ظلم بنیعباس نجات داد موسی(ع) هم بنیاسرائیل را از ظلم فرعونیان نجات بخشید.
وَ واعَدْنا مُوسى ثَلاثِينَ لَيْلَةً وَ أَتْمَمْناها بِعَشْرٍ فَتَمَّ مِيقاتُ رَبِّهِ أَرْبَعِينَ لَيْلَةً وَ قالَ مُوسى لِأَخِيهِ هارُونَ اخْلُفْنِي فِي قَوْمِي وَ أَصْلِحْ وَ لا تَتَّبِعْ سَبِيلَ الْمُفْسِدِينَ ﴿۱۴۲﴾
با موسی سی شب وعده گذاشتیم و آن را با ده شب [دیگر] تکمیل کردیم تا میعاد پروردگارش چهل شب تمام شد؛ و موسی [قبل از حرکت] به برادرش هارون گفت: در میان قوم جانشین من باش و به اصلاح [امور] پرداز و شیوه تبهکاران را پیروی نکن(1).167
اعراف (7)
142
جمله آخر آیه شامل سفارش موسی به برادرش هارون، قبل از حرکت به میقات ادا شده آیات 90 تا 94 طه(20) ، اما در متن آیه با لحاظ زیبایی و روانی کلام، جابجا شده و در انتها آمده است. این سبک بیان قرآن و جابجایی یک جمله یا عبارت یا کلمه برای شیوایی کلام، در برخی از آیات معمول است و عدم توجه به آن، در مواردی موجب خطا در برداشت و ترجمه شده است. مواردی از جابجایی جمله در آیات 73 آلعمران(3) ، 34 انعام(6) ، 46 غافر(40) ، جابجایی عبارت در آیات 18 آلعمران(3) ، 110 مؤمنون(23) ، 193 تا 195 شعراء(26) ، و جابجایی کلمه در آیات 81 هود(11) ، 6 کهف(18) ، 23 روم(30) ، 17 شوری(42) ، 31 زخرف(43) و 10 تحریم(66) ملاحظه میشود.
وَ لَمَّا جاءَ مُوسى لِمِيقاتِنا وَ كَلَّمَهُ رَبُّهُ قالَ رَبِّ أَرِنِي أَنْظُرْ إِلَيْكَ قالَ لَنْ تَرانِي وَ لكِنِ انْظُرْ إِلَى الْجَبَلِ فَإِنِ اسْتَقَرَّ مَكانَهُ فَسَوْفَ تَرانِي فَلَمَّا تَجَلَّى رَبُّهُ لِلْجَبَلِ جَعَلَهُ دَكًّا وَ خَرَّ مُوسى صَعِقاً فَلَمَّا أَفاقَ قالَ سُبْحانَكَ تُبْتُ إِلَيْكَ وَ أَنَا أَوَّلُ الْمُؤْمِنِينَ ﴿۱۴۳﴾
و چون موسی به میعادگاه ما آمد و صاحباختیارش با او سخن گفت، اظهار داشت: صاحباختیارا، [خود را] به من بنمای تا تو را ببینم؛ [خدا] گفت: هرگز مرا نخواهی دید، ولی به این کوه بنگر، اگر در جای خود برقرار باقی ماند، مرا خواهی دید؛ همین که صاحباختیارش بر آن کوه تجلی کرد، آن را متلاشی و خرد کرد و موسی مدهوش [به زمین] افتاد؛ چون به خود بازآمد، گفت: [بارخدایا] تو را تقدیس میکنم، به درگاهت بازگشتهام و نخستین باوردارندهام.167
اعراف (7)
143
قالَ يا مُوسى إِنِّي اصْطَفَيْتُكَ عَلَى النَّاسِ بِرِسالاتِي وَ بِكَلامِي فَخُذْ ما آتَيْتُكَ وَ كُنْ مِنَ الشَّاكِرِينَ ﴿۱۴۴﴾
[خدا] گفت: ای موسی، تو را با پیامها و گفتارم از میان مردم برگزیدهام، پس آنچه به تو القا، کردهام فراگیر و سپاس دار.168
اعراف (7)
144
وَ كَتَبْنا لَهُ فِي الْأَلْواحِ مِنْ كُلِّ شَيْءٍ مَوْعِظَةً وَ تَفْصِيلاً لِكُلِّ شَيْءٍ فَخُذْها بِقُوَّةٍ وَ أْمُرْ قَوْمَكَ يَأْخُذُوا بِأَحْسَنِها سَأُرِيكُمْ دارَ الْفاسِقِينَ ﴿۱۴۵﴾
و برای او در الواح(1) هرگونه اندرز و بیان واضح هر مطلبی را نوشتیم(2)؛ آنگاه [گفتیم:] آن را جدّی بگیر و به قوم خود نیز توصیه کن تا نیکوترین احکام آن را فرا گیرند [و به کار بندند]؛ و به زودی جایگاه منحرفان را به شما نشان خواهم داد.168
اعراف (7)
145
در مورد کیفیت این الواح در قرآن توضیح بیشتری نیامده، ولی در تورات سخن از سنگی بودن الواح به میان آمده است.
به آیات 83 و 84 بقره(2) توجه فرمایید.
سَأَصْرِفُ عَنْ آياتِيَ الَّذِينَ يَتَكَبَّرُونَ فِي الْأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ وَ إِنْ يَرَوْا كُلَّ آيَةٍ لا يُؤْمِنُوا بِها وَ إِنْ يَرَوْا سَبِيلَ الرُّشْدِ لا يَتَّخِذُوهُ سَبِيلاً وَ إِنْ يَرَوْا سَبِيلَ الغَيِّ يَتَّخِذُوهُ سَبِيلاً ذلِكَ بِأَنَّهُمْ كَذَّبُوا بِآياتِنا وَ كانُوا عَنْها غافِلِينَ ﴿۱۴۶﴾
کسانی را که به ناحق در زمین تکبّر میورزند، از [توجّه به] آیات خویش بازخواهم داشت؛ و [در نتیجه] اگر هر نشانهای را [از توان و تدبیر من] ببینند، به آن ایمان نیاورند؛ و اگر راه درست را ملاحظه کنند آن را در پیش نگیرند، و هر گاه راه تباهی را ببینند آن را انتخاب کنند؛ این به خاطر آن است که آیات ما را دروغ شمردند و از آن غافل بودند.168
اعراف (7)
146
وَ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآياتِنا وَ لِقاءِ الْآخِرَةِ حَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ هَلْ يُجْزَوْنَ إِلاَّ ما كانُوا يَعْمَلُونَ ﴿۱۴۷﴾
کسانی که آیات ما و دیدار آخرت را دروغ شمردند، تلاششان بر باد رفت(1)؛ آیا جز در برابر آنچه کردهاند مجازات میشوند؟168
اعراف (7)
147
به آیه 23 فرقان(25) و نیز به مثالهایی در زمینه حبط اعمال در آیات 18 ابراهیم(14) و 39 نور(24) توجّه فرمایید.
وَ اتَّخَذَ قَوْمُ مُوسى مِنْ بَعْدِهِ مِنْ حُلِيِّهِمْ عِجْلاً جَسَداً لَهُ خُوارٌ أَ لَمْ يَرَوْا أَنَّهُ لا يُكَلِّمُهُمْ وَ لا يَهْدِيهِمْ سَبِيلاً اتَّخَذُوهُ وَ كانُوا ظالِمِينَ ﴿۱۴۸﴾
[عدّهای از(1)] قوم موسی در غیاب او از زیورآلات خویش مجسّمه گوسالهای ساختند که صدایی داشت(2)؛ مگر نمیدیدند که [گوساله] با آنان سخن نمیگوید و به راهی هدایتشان نمیکند؟ [مع ذلک] گوساله را [به خدایی(3)] گرفتند و ستمکار بودند.168
اعراف (7)
148
برای توجیه افزوده، با آیه 159 اعراف(همین سوره) مقایسه فرمایید.
در رابطه با گوساله سامری توضیحات دیگری در آیات 51 و 54 و 92 و 93 بقره(2) و 153 نساء(4) و 85 و 88 طه(20) آمده است.
برای توجیه افزوده، به آیه 88 طه(20) توجّه فرمایید.