وَ هُوَ الَّذِي خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ بِالْحَقِّ وَ يَوْمَ يَقُولُ كُنْ فَيَكُونُ قَوْلُهُ الْحَقُّ وَ لَهُ الْمُلْكُ يَوْمَ يُنْفَخُ فِي الصُّورِ عالِمُ الْغَيْبِ وَ الشَّهادَةِ وَ هُوَ الْحَكِيمُ الْخَبِيرُ ﴿۷۳﴾
اوست که آسمانها و زمین را به حق [و باهدف] آفرید؛ و روزی که [برای برپایی رستاخیز] میگوید باش، میشود؛ کلامش حقیقت [محض] است؛ روزی که در صدادهنده بزرگ دمیده میشود، فرمانروایی خاصّ اوست؛ دانای نهان و آشکار است؛ و اوست فرزانه و آگاه.136
انعام (6)
73
وَ إِذْ قالَ إِبْراهِيمُ لِأَبِيهِ آزَرَ أَ تَتَّخِذُ أَصْناماً آلِهَةً إِنِّي أَراكَ وَ قَوْمَكَ فِي ضَلالٍ مُبِينٍ ﴿۷۴﴾
[به یاد آر] هنگامی را که ابراهیم به پدرش آزر گفت: چگونه بتها را معبود خویش فرض میکنی(1)؟ به راستی تو و قومت را در گمراهی آشکار میبینم(2).137
انعام (6)
74
تفصیل مذاکرات ابراهیم را با پدرش، در آیات 41-48 مریم(19) ملاحظه فرمایید.
علاوه بر این مورد، وصف قرآن در مورد پسر نوح در آیه 46 هود(11) و ابولهب عموی پیامبر(ص) در سوره مسد(111) نشان میدهد که ارتباط نسبی و خونی، موجب اهلیت و هماهنگی آدمیان در طریق هدایت نیست.
وَ كَذلِكَ نُرِي إِبْراهِيمَ مَلَكُوتَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ لِيَكُونَ مِنَ الْمُوقِنِينَ ﴿۷۵﴾
و این گونه نظام حاکم(1) بر آسمانها و زمین را به ابراهیم مینمودیم(2) تا [یکتایی آفریدگار جهان را درک کند] و به یقین دریابد.137
انعام (6)
75
«مَلَکوت» به بیان ساده تر، به معنی مُلک عظیم است. وزن «فعلوت» برای مبالغه به کار میرود؛ مثل جَبَروت به معنی قدرت عظیم الهی.
فعل «نُری» مضارع است ولی چون به عنوان حکایت از وضع ماضی آورده شده، به صورت ماضی ترجمه شده.
فَلَمَّا جَنَّ عَلَيْهِ اللَّيْلُ رَأى كَوْكَباً قالَ هذا رَبِّي فَلَمَّا أَفَلَ قالَ لا أُحِبُّ الْآفِلِينَ ﴿۷۶﴾
هنگامی که [تاریکی] شب بر [چشمان] او پرده کشید، به ستارهای توجّه کرد و گفت: این صاحباختیار من است؛ و چون افول کرد، گفت: به آنچه از میان میرود علاقهای ندارم.137
انعام (6)
76
فَلَمَّا رَأَى الْقَمَرَ بازِغاً قالَ هذا رَبِّي فَلَمَّا أَفَلَ قالَ لَئِنْ لَمْ يَهْدِنِي رَبِّي لَأَكُونَنَّ مِنَ الْقَوْمِ الضَّالِّينَ ﴿۷۷﴾
و چون ماه را تابان دید، [به قوم خود] گفت: این صاحباختیار من است(1)؛ و چون افول کرد، گفت: اگر صاحباختیارم مرا هدایت نکند، مسلّماً در زمره گمراهان خواهم بود.137
انعام (6)
77
شیوه خاصّی است که ابراهیم برای بیان غیرمستقیم منظورش به کار برد؛ همانگونه که در مورد شکستن بتها گفت: «احتمالاً کارِ بتِ بزرگ است که کوچکترها را شکسته است، از خودشان بپرسید.» به آیات 65-58 انبیاء(21) توجّه فرمایید.
فَلَمَّا رَأَى الشَّمْسَ بازِغَةً قالَ هذا رَبِّي هذا أَكْبَرُ فَلَمَّا أَفَلَتْ قالَ يا قَوْمِ إِنِّي بَرِيءٌ مِمَّا تُشْرِكُونَ ﴿۷۸﴾
و هنگامی که خورشید را تابان دید، گفت: این(1) که بزرگتر است صاحباختیار من است؛ و چون افول کرد، گفت: ای قوم من، من از آنچه [در قدرت با خدا] شریک میدانید، بری هستم.137
انعام (6)
78
در اینجا برای اشاره به خورشید که مؤنّث است، کلمه «هذا» که خاصّ اشاره به مذکر است، آورده شده است؛ این از آن جهت است که جنبه مخلوق بودن خورشید مورد نظر است. مشارٌالیه در اینجا «شی ء» است و ابراهیم فقط آن را یکی از مخلوقات خدا میداند. همچنین است کلمه «هذا» در آیه 191 آلعمران(3).
إِنِّي وَجَّهْتُ وَجْهِيَ لِلَّذِي فَطَرَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ حَنِيفاً وَ ما أَنَا مِنَ الْمُشْرِكِينَ ﴿۷۹﴾
من حقگرایانه وجود خود را متوجّه کسی که آسمانها و زمین را آفریده است کردهام؛ و در جرگه شرکورزان نیستم.137
انعام (6)
79
وَ حاجَّهُ قَوْمُهُ قالَ أَ تُحاجُّونِّي فِي اللَّهِ وَ قَدْ هَدانِ وَ لا أَخافُ ما تُشْرِكُونَ بِهِ إِلاَّ أَنْ يَشاءَ رَبِّي شَيْئاً وَسِعَ رَبِّي كُلَّ شَيْءٍ عِلْماً أَ فَلا تَتَذَكَّرُونَ ﴿۸۰﴾
قومش با او به احتجاج برخاستند؛ گفت: آیا درباره خدا با من محاجّه میکنید؟ او مرا [به راه حق] هدایت کرده است، پس من از بتهایی که شریک خدا قرار دادهاید [و آزارهایی که متوجه من نمایید] واهمه ندارم، [هیچ ضرر و صدمه ناگواری از جانب شما به من نرسد] مگر اینکه صاحباختیارم [در این راه، وظیفه دشواری برای من] مقدّر دارد(1)؛ دانش صاحباختیار من همه چیز را فرا گرفته است؛ آیا پند نمیگیرید؟137
انعام (6)
80
منش ابراهیمع در گفتگو با قوم خویش و پذیرش آزمونهای سخت الهی، مفهوم آیه 105 مائده(5) است. ضمناً استثناء در آیه مورد بحث، منقطع است. در زبان عربی، استثناء به دو صورت متصل و منقطع به کار میرود. برخلاف استثناء متصل، در استثناء منقطع، ماهیت مستثنی متفاوت از ماهیت مستثنی عنه است و معنای جمله مقدّم، بدون لحاظ جمله استثناء نیز، صحیح و کامل است. این نوع استثناء در فارسی و سایر زبانها وجود ندارد. موارد دیگری از استثناء منقطع را در آیات 62 مریم(19) ، 88 شعراء(26) ، 41 دخان(44) ، 25 واقعه(56) و 25 نبأ(78) ملاحظه فرمایید.
وَ كَيْفَ أَخافُ ما أَشْرَكْتُمْ وَ لا تَخافُونَ أَنَّكُمْ أَشْرَكْتُمْ بِاللَّهِ ما لَمْ يُنَزِّلْ بِهِ عَلَيْكُمْ سُلْطاناً فَأَيُّ الْفَرِيقَيْنِ أَحَقُّ بِالْأَمْنِ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ ﴿۸۱﴾
چگونه از بتهایی که [با خدا] شریک تلقّی کردهاید بترسم، در حالی که شما از اینکه چیزی را [در قدرت] با خدا شریک میدانید که [خدا] برای شما هیچ اعتباری به آن نداده است، ترس ندارید. کدام یک از دو گروهِ [موحّدان و مشرکان] به امنیت خاطر سزاوارترند(1)، اگر [بهتر] میدانید؟137
انعام (6)
81
معنی و مفهوم عبارت اخیر به بیان دیگر در آیه 28 رعد(13) نیز آمده است.
الَّذِينَ آمَنُوا وَ لَمْ يَلْبِسُوا إِيمانَهُمْ بِظُلْمٍ أُولئِكَ لَهُمُ الْأَمْنُ وَ هُمْ مُهْتَدُونَ ﴿۸۲﴾
مؤمنانی که ایمان خود را [با کرنش در برابر صاحبان قدرت] به شرک(1) آلوده نساختند، امنیت خاطر دارند و راهیافتهاند.138
انعام (6)
82
برای توجیه ترجمه «ظلم» به «شرک» در اینجا، با آیه 13 لقمان(31) مقایسه فرمایید؛ آیه 106 یوسف(12) هم مؤید آن است.