وَ ما أَصابَكُمْ يَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعانِ فَبِإِذْنِ اللَّهِ وَ لِيَعْلَمَ الْمُؤْمِنِينَ ﴿۱۶۶﴾
آنچه روز درگیری دو سپاه [در احد] به شما رسید، بنا به قانونمندی خدا بود [زیرا نافرمانی به شکست میانجامد. چنین شد تا به خطای خود پی ببرید] و تا مؤمنان [واقعی] را [که ایستادگی کردند، خدا] بازشناسد؛72
آلعمران (3)
166
وَ لِيَعْلَمَ الَّذِينَ نافَقُوا وَ قِيلَ لَهُمْ تَعالَوْا قاتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَوِ ادْفَعُوا قالُوا لَوْ نَعْلَمُ قِتالاً لاَتَّبَعْناكُمْ هُمْ لِلْكُفْرِ يَوْمَئِذٍ أَقْرَبُ مِنْهُمْ لِلْإِيمانِ يَقُولُونَ بِأَفْواهِهِمْ ما لَيْسَ فِي قُلُوبِهِمْ وَ اللَّهُ أَعْلَمُ بِما يَكْتُمُونَ ﴿۱۶۷﴾
و دورویان را نیز بشناسد که [چون] به آنان گفته شد: بیایید در راه خدا جنگ کنید و یا [از حریم خود] دفاع نمایید، گفتند: اگر جنگی را [به مصلحت] میدانستیم، از شما پیروی میکردیم(1)؛ آنان در آن روز به کفر نزدیکتر بودند تا ایمان؛ به زبان چیزهایی میگویند که در دل اعتقاد ندارند؛ و خدا بدانچه [در دل] نهفته میدارند، آگاهتر است.72
آلعمران (3)
167
آیه، اشاره به سیصدنفری دارد که به رهبری «عبداللّه اُبّی» از همراهی با سایرین در جنگ «احد» سر باز زدند و از بین راه به مدینه بازگشتند؛ و اگر جنگِ دشوارِ احد اتّفاق نمیافتاد، هیچگاه صفوف مردم به این روشنی مشخّص نمیشد، و هر کس در مقام ادّعا، خود را بهترین فرد میدانست.
الَّذِينَ قالُوا لِإِخْوانِهِمْ وَ قَعَدُوا لَوْ أَطاعُونا ما قُتِلُوا قُلْ فَادْرَؤُا عَنْ أَنْفُسِكُمُ الْمَوْتَ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ ﴿۱۶۸﴾
آنان که [از جهاد] بازایستادند، درباره برادران [مؤمن] خویش گفتند: اگر از ما اطاعت کرده بودند، کشته نمیشدند؛ بگو: اگر راست میگویید مرگ را از خود بازدارید.72
آلعمران (3)
168
وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْياءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ ﴿۱۶۹﴾
کسانی را که در راه خدا جان باختهاند، هرگز مرده مپندار؛ آنان [در بهشت(1)] زندهاند و در پیشگاه صاحباختیار خویش روزی داده میشوند(2).72
آلعمران (3)
169
برای روشنتر شدن و توجیه افزوده، به نیمه دوّم آیه 40 غافر(40) و نیز آیه 97 نحل(16) توجّه فرمایید.
نقطه مقابل آنها کسانیاند که وضعشان پس از مرگ در آیه 74 طه(20) توصیف شده است.
فَرِحِينَ بِما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ يَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذِينَ لَمْ يَلْحَقُوا بِهِمْ مِنْ خَلْفِهِمْ أَلاَّ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ ﴿۱۷۰﴾
در حالی که به آنچه خدا از فزونبخشی خود به آنان عطا کرده است، شادمانند، و برای [سرانجام] کسانی که [راه] آنان را پی گرفتهاند و [هنوز] به آنان نپیوستهاند، شادی میکنند؛ چرا که آنان ترس و اندوهی نخواهند داشت(1).72
آلعمران (3)
170
به آیات 82 و 127 انعام(6) و 27 و 28 فجر(89) توجّه فرمایید.
يَسْتَبْشِرُونَ بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ وَ أَنَّ اللَّهَ لا يُضِيعُ أَجْرَ الْمُؤْمِنِينَ ﴿۱۷۱﴾
به نعمت و افزونبخشیای از [جانب] خدا و اینکه خدا پاداش مؤمنان را تباه نخواهد کرد، شادی میکنند.72
آلعمران (3)
171
الَّذِينَ اسْتَجابُوا لِلَّهِ وَ الرَّسُولِ مِنْ بَعْدِ ما أَصابَهُمُ الْقَرْحُ لِلَّذِينَ أَحْسَنُوا مِنْهُمْ وَ اتَّقَوْا أَجْرٌ عَظِيمٌ ﴿۱۷۲﴾
کسانی که پس از زخمی شدن [در نبرد احد، باز هم] دعوت خدا و رسول را [برای نبردی دیگر] اجابت کردند(1)، نیکوکاران و پرواپیشگانشان پاداشی بزرگ خواهند داشت؛72
آلعمران (3)
172
در پایان جنگ احد لشگر فاتح ابوسفیان راه مکه را پیش گرفت. در بین راه، ابوسفیان از اینکه کار پیامبرص و یارانش را یکسره نکرده است پشیمان شد و تصمیم به مراجعت به مدینه گرفت تا پیامبر و باقیمانده قوای او را به کلّی نابود سازد. این خبر وقتی به مدینه رسید، فورا پیامبر دستور بسیج به لشگر احد داد و به مقابله ابوسفیان شتافت و در محلی به نام «حمراء الاسد» (از نظر لغوی به معنی «شیر سرخ») که با مدینه 12 کیلومتر فاصله داشت اردو زد. وقتی خبر آمادگی قوای پیامبر برای مقابله به لشگر قریش رسید، ابوسفیان از تصوّر سرسختی نیروهای مدینه دچار تردید شد و به مکه بازگشت. پیامبر پس از سه روز توقّف چون خبر انصراف ابوسفیان را شنید، بدون درگیری به مدینه بازگشت. دو آیه بعد نیز اشاره به همین داستان است.
الَّذِينَ قالَ لَهُمُ النَّاسُ إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَكُمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزادَهُمْ إِيماناً وَ قالُوا حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ ﴿۱۷۳﴾
[همان] کسانی که چون [گروهی از] مردم به ایشان گفتند که: اهالی [مکه] برای [حمله به] شما [سپاهی] گرد آوردهاند، از آنان بترسید، [این سخن] بر ایمانشان افزود و گفتند: خدا ما را کافی است و نیکو کارگزاری است(1).72
آلعمران (3)
173
معنی و مفهوم عبارت اخیر به بیان دیگر در آیه 3 طلاق(65) آمده است.
فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ وَ اتَّبَعُوا رِضْوانَ اللَّهِ وَ اللَّهُ ذُو فَضْلٍ عَظِيمٍ ﴿۱۷۴﴾
آنگاه به نعمت و افزونبخشی خدا [از میدان نبرد] بازگشتند، بیآنکه گزندی به آنها برسد، آنان خشنودی خدا را پیروی کردند(1)؛ و خدا افزونبخشی بیحدّ دارد.73
آلعمران (3)
174
خشنودی خدا از بنده، همواره به دلیل پاداش فراوان، خشنودی بنده را از خدا به دنبال دارد؛ چنانکه در آیات 119 مائده(5) ، 100 توبه(9) ، 22 مجادله(58) ، 28 فجر(89) و 8 بینه(98) ملاحظه میفرمایید.
إِنَّما ذلِكُمُ الشَّيْطانُ يُخَوِّفُ أَوْلِياءَهُ فَلا تَخافُوهُمْ وَ خافُونِ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ ﴿۱۷۵﴾
آن(1) شیطان است که [شما را] از دوستان خود میترساند(2)، اگر ایمان دارید از آنان مترسید [و فقط] از [نافرمانی] من بترسید(3).73
آلعمران (3)
175
در مورد کلمه «ذلکم» به زیرنویس آیه 95 انعام(6) مراجعه فرمایید.
شیخ المفسرین طبرسی در مجمع گفته است: «تقدیر کلام این است: ذلکم الشیطان یخوفکم باولیائه به دلالت قسمت بعدی آیه که میفرماید: فلا تخافوهم و خافون» بدیهی است در غیر این صورت باید میگفت «فلا تخافوه».
به آیه 13 جن(72) توجّه فرمایید.