فَرَدَدْناهُ إِلى أُمِّهِ كَيْ تَقَرَّ عَيْنُها وَ لا تَحْزَنَ وَ لِتَعْلَمَ أَنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَ لكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لا يَعْلَمُونَ ﴿۱۳﴾
بدین قرار او را به [آغوشِ] مادرش بازگرداندیم تا دیدهاش روشن گردد و اندوه نخورد و بداند که بیتردید وعده خدا راست است، ولی بیشترِ مردم نمیدانند.
سوره قصص (28) آیه 13
صفحه
385
سوره
قصص (28)
آیه
13
وَ لَمَّا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَ اسْتَوى آتَيْناهُ حُكْماً وَ عِلْماً وَ كَذلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ ﴿۱۴﴾
و چون [موسی] به حدّ رشد رسید و [جوانی] برومند شد، به او فرزانگی و دانش عطا کردیم؛ و نیکوکاران را این گونه پاداش میدهیم.
سوره قصص (28) آیه 14
صفحه
386
سوره
قصص (28)
آیه
14
وَ دَخَلَ الْمَدِينَةَ عَلى حِينِ غَفْلَةٍ مِنْ أَهْلِها فَوَجَدَ فِيها رَجُلَيْنِ يَقْتَتِلانِ هذا مِنْ شِيعَتِهِ وَ هذا مِنْ عَدُوِّهِ فَاسْتَغاثَهُ الَّذِي مِنْ شِيعَتِهِ عَلَى الَّذِي مِنْ عَدُوِّهِ فَوَكَزَهُ مُوسى فَقَضى عَلَيْهِ قالَ هذا مِنْ عَمَلِ الشَّيْطانِ إِنَّهُ عَدُوٌّ مُضِلٌّ مُبِينٌ ﴿۱۵﴾
[روزی] در حال غفلت و ناآشنایی نسبت به مردم شهر، وارد شهر شد و دو تن را دید که درگیر شدهاند؛ یکی از آنان از گروه خودش [از بنیاسرائیل] و دیگری [مصری و] از دشمنانش(1) بود؛ آن که از گروه خودش بود، از وی در برابر دشمنش کمک خواست؛ موسی مشت [محکمی] بر او زد و او را از پای درآورد؛ آنگاه گفت: این کار شیطان بود، که دشمنِ گمراهکننده آشکاری است.
سوره قصص (28) آیه 15
صفحه
386
سوره
قصص (28)
آیه
15
1
در مورد کلمه «عدوّ» مفرد و مثنی و جمع و مذکر و مؤنث یکسان است؛ ولی گاهی آن را جمع میبندند و «اعداء» میگویند که در آیات 150 اعراف(7) و 19 فصلت(41) به کار رفته است؛ واژه «عدوّ» در اینجا جمع محسوب میشود.
قالَ رَبِّ إِنِّي ظَلَمْتُ نَفْسِي فَاغْفِرْ لِي فَغَفَرَ لَهُ إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ ﴿۱۶﴾
[آنگاه] گفت: صاحباختیارا، من بر خود ستم کردهام، مرا ببخش، و خدا او را بخشید؛ که او آمرزگار و مهربان است.
سوره قصص (28) آیه 16
صفحه
386
سوره
قصص (28)
آیه
16
قالَ رَبِّ بِما أَنْعَمْتَ عَلَيَّ فَلَنْ أَكُونَ ظَهِيراً لِلْمُجْرِمِينَ ﴿۱۷﴾
گفت: صاحباختیارا، به شکرانه نعمتِ [نیرومند]ی که به من ارزانی داشتهای، هرگز پشتیبان بزهکاران نخواهم بود.
سوره قصص (28) آیه 17
صفحه
386
سوره
قصص (28)
آیه
17
فَأَصْبَحَ فِي الْمَدِينَةِ خائِفاً يَتَرَقَّبُ فَإِذَا الَّذِي اسْتَنْصَرَهُ بِالْأَمْسِ يَسْتَصْرِخُهُ قالَ لَهُ مُوسى إِنَّكَ لَغَوِيٌّ مُبِينٌ ﴿۱۸﴾
شب را با ترس و نگرانی در شهر به صبح رساند، که ناگاه مردی که دیروز از او یاری خواسته بود، باز هم او را به فریادرسی میطلبید؛ موسی به او گفت: تو گمراه آشکاری هستی [که هر روز با یکی درگیری].
سوره قصص (28) آیه 18
صفحه
386
سوره
قصص (28)
آیه
18
فَلَمَّا أَنْ أَرادَ أَنْ يَبْطِشَ بِالَّذِي هُوَ عَدُوٌّ لَهُما قالَ يا مُوسى أَ تُرِيدُ أَنْ تَقْتُلَنِي كَما قَتَلْتَ نَفْساً بِالْأَمْسِ إِنْ تُرِيدُ إِلاَّ أَنْ تَكُونَ جَبَّاراً فِي الْأَرْضِ وَ ما تُرِيدُ أَنْ تَكُونَ مِنَ الْمُصْلِحِينَ ﴿۱۹﴾
و همین که خواست به سوی دشمن مشترکشان حمله کند، [فرد فرعونی] گفت: ای موسی، آیا میخواهی مرا بکشی، چنانکه دیروز هم یکی را کشتی؟ [فقط] میخواهی در این شهر قدّارهبند باشی و نمیخواهی که در زمره اصلاحگران باشی.
سوره قصص (28) آیه 19
صفحه
386
سوره
قصص (28)
آیه
19
وَ جاءَ رَجُلٌ مِنْ أَقْصَى الْمَدِينَةِ يَسْعى قالَ يا مُوسى إِنَّ الْمَلَأَ يَأْتَمِرُونَ بِكَ لِيَقْتُلُوكَ فَاخْرُجْ إِنِّي لَكَ مِنَ النَّاصِحِينَ ﴿۲۰﴾
مردی از دورترین محله شهر شتابان آمد(1) و گفت: ای موسی، سران [قوم] برای کشتنت به مشورت نشستهاند؛ [از شهر] خارج شو که من خیرخواه تو هستم.
سوره قصص (28) آیه 20
صفحه
386
سوره
قصص (28)
آیه
20
1
به آیه 28 غافر(40) توجّه فرمایید.
فَخَرَجَ مِنْها خائِفاً يَتَرَقَّبُ قالَ رَبِّ نَجِّنِي مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ ﴿۲۱﴾
موسی ترسان و نگران از شهر خارج شد و گفت: صاحباختیارا، مرا از [آسیب] ستمگران نجات ده.
سوره قصص (28) آیه 21
صفحه
386
سوره
قصص (28)
آیه
21
وَ لَمَّا تَوَجَّهَ تِلْقاءَ مَدْيَنَ قالَ عَسى رَبِّي أَنْ يَهْدِيَنِي سَواءَ السَّبِيلِ ﴿۲۲﴾
و چون به طرف مدین(1) روی آورد، گفت: چه بسا صاحباختیارم مرا به راه درست هدایت کند.
سوره قصص (28) آیه 22
صفحه
387
سوره
قصص (28)
آیه
22