فَأَشارَتْ إِلَيْهِ قالُوا كَيْفَ نُكَلِّمُ مَنْ كانَ فِي الْمَهْدِ صَبِيًّا ﴿۲۹﴾
[مریم] به فرزند اشاره کرد [که از او توضیح بخواهید]؛ گفتند: چگونه با کودکی در گهواره سخن بگوییم(1)؟!307
مریم (19)
29
مریم بنا به سابقه و وحی فرشتگان، هنگامی که بشارت فرزند را به او دادند، میدانست که فرزند شیرخوارش در صورت لزوم، قادر به بیان است؛ به آیات 45 و 46 آلعمران(3) توجّه فرمایید.
قالَ إِنِّي عَبْدُ اللَّهِ آتانِيَ الْكِتابَ وَ جَعَلَنِي نَبِيًّا ﴿۳۰﴾
[نوزاد زبان گشود و] گفت: من بنده خدا هستم(1)؛ بیتردید به من کتاب و مقام پیامبری خواهد داد(2)؛307
مریم (19)
30
اولین کلام عیسی دفع دعوی تثلیث است که بعدها به وجود آمد؛ بهآیه 73 مائده(5) و زیرنویس آن توجّه فرمایید.
در زبان عربی هر چه در آینده محقّق الوقوع است، برای تأکید، به فعل ماضی ذکر میکنند؛ مثل آیات 1 نحل(16) و 68 و 69 زمر(39).
وَ جَعَلَنِي مُبارَكاً أَيْنَ ما كُنْتُ وَ أَوْصانِي بِالصَّلاةِ وَ الزَّكاةِ ما دُمْتُ حَيًّا ﴿۳۱﴾
و هر جا که باشم، موجب برکت و رحمتم قرار داده و مرا به نماز و زکات تا زنده هستم توصیه کرده است.307
مریم (19)
31
وَ بَرًّا بِوالِدَتِي وَ لَمْ يَجْعَلْنِي جَبَّاراً شَقِيًّا ﴿۳۲﴾
و مرا نسبت به مادرم نیکرفتار گردانیده(1)، و خودکامهای نگون بخت قرار نداده است.307
مریم (19)
32
چون عیسی پدر نداشته، در آیه پدر ذکر نشده است.
وَ السَّلامُ عَلَيَّ يَوْمَ وُلِدْتُ وَ يَوْمَ أَمُوتُ وَ يَوْمَ أُبْعَثُ حَيًّا ﴿۳۳﴾
سلام بر من، روزی که تولّد یافتم و روزی که میمیرم و روزی که زنده برانگیخته خواهم شد.307
مریم (19)
33
ذلِكَ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ قَوْلَ الْحَقِّ الَّذِي فِيهِ يَمْتَرُونَ ﴿۳۴﴾
این [داستان حقیقی] عیسی فرزند مریم است؛ همان گفتار راستینی که دربارهاش تردید دارند.307
مریم (19)
34
ما كانَ لِلَّهِ أَنْ يَتَّخِذَ مِنْ وَلَدٍ سُبْحانَهُ إِذا قَضى أَمْراً فَإِنَّما يَقُولُ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ ﴿۳۵﴾
خدای را نسزد که فرزندی برگزیند، منزّه [از این نسبتها] است؛ چون امری را مقرّر دارد، کافی است به آن بگوید: باش، و میشود.307
مریم (19)
35
وَ إِنَّ اللَّهَ رَبِّي وَ رَبُّكُمْ فَاعْبُدُوهُ هذا صِراطٌ مُسْتَقِيمٌ ﴿۳۶﴾
[مسیح همواره تأکید میکرد که:(1)] خدا صاحباختیار من و شماست، پس [تنها] او را بندگی کنید؛ راه راست همین است.307
مریم (19)
36
برای توجیه افزوده، به آیات 63 و 64 زخرف(43) ، و نیز 50 و 51 آلعمران(3) توجّه فرمایید.
فَاخْتَلَفَ الْأَحْزابُ مِنْ بَيْنِهِمْ فَوَيْلٌ لِلَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ مَشْهَدِ يَوْمٍ عَظِيمٍ ﴿۳۷﴾
امّا گروهها [یی] از میان آنان به اختلاف پرداختند(1)؛ وای بر انکارورزان از [هنگام] حضور در روزِ بزرگِ [رستاخیز].307
مریم (19)
37
گروهی عیسی را پسر خدا میدانستند، که در آیه 30 توبه(9) آمده است؛ گروهی دیگر او را خدا میدانستند که در آیه 17 مائده(5) آمده است؛ گروهی دیگر هم او را یکی از خدایان سهگانه میدانستند که در آیه 73 مائده(5) آمده است. حرف «من» در «من بینهم» برای تبعیض است و نشان میدهد که گروهی هم در عقیده حق باقی ماندند و اختلافکنندگان از بین آنان برخاستند.
أَسْمِعْ بِهِمْ وَ أَبْصِرْ يَوْمَ يَأْتُونَنا لكِنِ الظَّالِمُونَ الْيَوْمَ فِي ضَلالٍ مُبِينٍ ﴿۳۸﴾
روزی که به پیشگاه ما بازآیند، چه خوب شنوا و بینا هستند(1)! ولی این ستمگران، امروز [که باید حقیقت را دریابند] در گمراهی آشکاری فرورفتهاند.307
مریم (19)
38
به آیات 12 سجده(32) و 22 ق(50) و نیز به زیرنویس دوم آیه 124 طه(20) توجّه فرمایید. ضمناً عبارت «اَسمِع بِهِم وَ اَبصِر» در اصل «اَسمِع بِهِم وَ اَبصِر بِهِم» بوده که با زیبایی و اختصار، بیان شده است. دو فعل «اَسمِع بِهِم» و «اَبصِر بِهِم» فعل تعجّب میباشد؛ به طور کلی وزنِ «اَفعِل بِ» وزنِ صیغه تعجب است که دو مرتبه در این آیه در مورد وضعیت حسرتبار منکران در قیامت، و دو مرتبه در آیه 26 کهف(18) در وصف خدا آمده است. وزن دیگر صیغه تعجب، «ما اَفعَلَ» است که یک بار در آیه 175 بقره(2) به کار رفته است.