ثُمَّ بَعَثْناهُمْ لِنَعْلَمَ أَيُّ الْحِزْبَيْنِ أَحْصى لِما لَبِثُوا أَمَداً ﴿۱۲﴾
آنگاه بیدارشان کردیم تا بدانیم کدام یک از دو گروه، مدّت خوابشان را [درست] حساب کرده است(1).294
کهف (18)
12
به آیه 19 کهف(همین سوره) توجّه فرمایید (بعضی از آنها گفتند: خواب ما کمتر از یک روز و بعضی گفتند: خدا میداند چقدر طول کشیده است).
نَحْنُ نَقُصُّ عَلَيْكَ نَبَأَهُمْ بِالْحَقِّ إِنَّهُمْ فِتْيَةٌ آمَنُوا بِرَبِّهِمْ وَ زِدْناهُمْ هُدىً ﴿۱۳﴾
داستانشان را همانگونه که بود بر تو بازگو میکنیم؛ آنان جوانمردانی بودند که به صاحباختیارشان ایمان آوردند [و از محیط شرک دست به هجرت زدند]، ما نیز بر هدایتشان افزودیم(1).294
کهف (18)
13
این افزایش هدایت، قانون کلی و عمومی است؛ به آیه 17 محمّد(47) توجّه فرمایید.
وَ رَبَطْنا عَلى قُلُوبِهِمْ إِذْ قامُوا فَقالُوا رَبُّنا رَبُّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ لَنْ نَدْعُوَا مِنْ دُونِهِ إِلهاً لَقَدْ قُلْنا إِذاً شَطَطاً ﴿۱۴﴾
و چون به پا خاستند، بر آنان قوت قلب بخشیدیم(1) که گفتند: صاحباختیار ما [همان] صاحباختیار آسمانها و زمین است [نه آنان که چندصباحی بر اسب قدرت نشستهاند]، هرگز غیر او معبودی را [به نیایش] نخواهیم خواند، که در آن صورت سخنی دور از حق گفتهایم.294
کهف (18)
14
مصداقهای دیگر از قانون کلی را در آیات 11 و 12 انفال(8) و 10 قصص(28) ملاحظه فرمایید.
هؤُلاءِ قَوْمُنَا اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ آلِهَةً لَوْ لا يَأْتُونَ عَلَيْهِمْ بِسُلْطانٍ بَيِّنٍ فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرى عَلَى اللَّهِ كَذِباً ﴿۱۵﴾
این قوم ما که غیر او را معبودان [خود] گرفتهاند، چرا هیچ دلیل روشنی بر [اصالت] معبودانشان نمیآورند(1)؟ کیست ستمکارتر از آن که دروغ به خدا نسبت دهد(2)؟294
کهف (18)
15
همین معنی و مفهوم در آیات 4 احقاف(46) و 40 فاطر(35) آمده است.
سرانجام کارشان را در آیه 18 هود(11) ملاحظه فرمایید.
وَ إِذِ اعْتَزَلْتُمُوهُمْ وَ ما يَعْبُدُونَ إِلاَّ اللَّهَ فَأْوُوا إِلَى الْكَهْفِ يَنْشُرْ لَكُمْ رَبُّكُمْ مِنْ رَحْمَتِهِ وَ يُهَيِّئْ لَكُمْ مِنْ أَمْرِكُمْ مِرفَقاً ﴿۱۶﴾
[آنگاه با یکدیگر گفتند] اینک که از آن مردم و آنچه به جای خدا بندگی میکنند کناره گرفتهاید، به غار پناه برید تا صاحباختیارتان رحمت خویش بر شما بگسترد(1) و کارتان را به سامان آرد(2).295
کهف (18)
16
آیات 33 و 34 یوسف(12) مصداق دیگری از توکل به خدا و بیتوجهی به غیر خداست.
این عدّه جوانانی بودند که با فطرتِ رشدیافته توحیدی تاب تحمّل محیط شرک و زورگویی دقیانوس دسینوس را نداشتند و چون نهضت بیداری این جوانان شکست خورد، برای مصون ماندن از تعقیب حاکمیت، هجرت کردند و به غاری پناه بردند.
وَ تَرَى الشَّمْسَ إِذا طَلَعَتْ تَتَزاوَرُ عَنْ كَهْفِهِمْ ذاتَ الْيَمِينِ وَ إِذا غَرَبَتْ تَقْرِضُهُمْ ذاتَ الشِّمالِ وَ هُمْ فِي فَجْوَةٍ مِنْهُ ذلِكَ مِنْ آياتِ اللَّهِ مَنْ يَهْدِ اللَّهُ فَهُوَ الْمُهْتَدِ وَ مَنْ يُضْلِلْ فَلَنْ تَجِدَ لَهُ وَلِيًّا مُرْشِداً ﴿۱۷﴾
[گردش] آفتاب را چنان میدیدی که به هنگام طلوع، از غارشان به طرف راست متمایل میگردید(1) و هنگام غروب، از آنان به طرف چپ دور میشد و آنان در پهنه غار قرار داشتند(2)؛ این [داستان] یکی از آیات الهی است؛ هر که را خدا هدایت کند(3)، راهیافته [واقعی] است و هر که را گمراه کند(4)، هرگز برای او دوستی که به راه کمال هدایت[ش] کند، نخواهی یافت.295
کهف (18)
17
«تَزاوَرُ» فعل مضارع است و در اصل «تتزاوَرُ» میباشد.
آیه نشان میدهد که دهانه غار در سمت شمال قرار داشت و انتهای غار در جنوب؛ و بنابراین از تابش خورشید که از مشرق سر میزد و به مغرب میرفت در امان بودند.
به آیه 27 رعد(13) و یهدی الیه من اناب توجّه فرمایید.
به آیه 34 غافر(40) کذلک یضل اللّه من هو مسرف مرتابتوجّه فرمایید.
وَ تَحْسَبُهُمْ أَيْقاظاً وَ هُمْ رُقُودٌ وَ نُقَلِّبُهُمْ ذاتَ الْيَمِينِ وَ ذاتَ الشِّمالِ وَ كَلْبُهُمْ باسِطٌ ذِراعَيْهِ بِالْوَصِيدِ لَوِ اطَّلَعْتَ عَلَيْهِمْ لَوَلَّيْتَ مِنْهُمْ فِراراً وَ لَمُلِئْتَ مِنْهُمْ رُعْباً ﴿۱۸﴾
میپنداشتی که بیدارند(1)، در حالی که به خواب فرو رفته(2) بودند؛ به راست و چپشان میگرداندیم [تا بدنشان سالم ماند] و سگشان دو بازوی خویش را(3) بر آستانه غار گشوده بود؛ اگر [به سراغشان میرفتی و] بر وضعشان آگاهی مییافتی، در حال فرار و آکنده از ترس بازمیگشتی.295
کهف (18)
18
ایقاظ: جمع یقِظ و یقظان: بیدار.
رقود: جمع راقد: خوابیده.
کلمه «ذراعیه» در اصل «ذراعینه» بوده که نون آن به علت مضاف بودن حذف شده است.
وَ كَذلِكَ بَعَثْناهُمْ لِيَتَسائَلُوا بَيْنَهُمْ قالَ قائِلٌ مِنْهُمْ كَمْ لَبِثْتُمْ قالُوا لَبِثْنا يَوْماً أَوْ بَعْضَ يَوْمٍ قالُوا رَبُّكُمْ أَعْلَمُ بِما لَبِثْتُمْ فَابْعَثُوا أَحَدَكُمْ بِوَرِقِكُمْ هذِهِ إِلَى الْمَدِينَةِ فَلْيَنْظُرْ أَيُّها أَزْكى طَعاماً فَلْيَأْتِكُمْ بِرِزْقٍ مِنْهُ وَ لْيَتَلَطَّفْ وَ لا يُشْعِرَنَّ بِكُمْ أَحَداً ﴿۱۹﴾
این گونه بیدارشان کردیم تا از یکدیگر پرسش کنند؛ یکی از آنها پرسید: چه مدّت [در خواب] بودید؟ گفتند: یک روز یا کمتر از یک روز؛ [دیگران] گفتند: صاحباختیارتان به مدّت توقّف شما داناتر است(1). اکنون یکی را از [میان] خود، با این سکهها که دارید به شهر بفرستید و جستجو کند کدام غذا مناسبتر است که خوراکی از آن برای شما بیاورد، و باید توجّه کند که کسی را از وضع شما آگاه نگرداند.295
کهف (18)
19
در این آیه گفتگوی بین 3 گروه شامل یک نفر سؤالکننده قال و دو گروه پاسخدهنده (قالوا... قالوا) مطرح شده و نشان میدهد عده آنها حداقل 1 و 3 و 3 معادل 7 نفر بوده است؛ به زیرنویس آیه 22 کهف(همین سوره) هم توجه فرمایید.
إِنَّهُمْ إِنْ يَظْهَرُوا عَلَيْكُمْ يَرْجُمُوكُمْ أَوْ يُعِيدُوكُمْ فِي مِلَّتِهِمْ وَ لَنْ تُفْلِحُوا إِذاً أَبَداً ﴿۲۰﴾
زیرا اگر بر شما دست یابند، سنگسارتان خواهند کرد، یا شما را به آیین خودشان بازگردانند و در آن صورت هرگز رستگار نخواهید شد.295
کهف (18)
20
وَ كَذلِكَ أَعْثَرْنا عَلَيْهِمْ لِيَعْلَمُوا أَنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَ أَنَّ السَّاعَةَ لا رَيْبَ فِيها إِذْ يَتَنازَعُونَ بَيْنَهُمْ أَمْرَهُمْ فَقالُوا ابْنُوا عَلَيْهِمْ بُنْياناً رَبُّهُمْ أَعْلَمُ بِهِمْ قالَ الَّذِينَ غَلَبُوا عَلى أَمْرِهِمْ لَنَتَّخِذَنَّ عَلَيْهِمْ مَسْجِداً ﴿۲۱﴾
بدین گونه [پس از عرضه سکههای قدیمی، مردم را] به وضعشان آگاه کردیم تا بدانند که بیگمان وعده خدا راست است و تردیدی در [مورد] رستاخیز نیست؛ آنگاه [پس از مرگ ایشان، مردم] درباره آنان با یکدیگر به گفتگو پرداختند و [گروهی که بیاعتقاد بودند] گفتند: بر [محلّ مرگ] آنان [در غار] دیواری(1) بسازید [تا پوشیده شده و از یادها بروند، ما حقیقت کار ایشان را نمیدانیم] - صاحباختیارشان آگاهتر است به [حال] آنان، و[لی] کسانی که حقیقت داستان آنان را درک کرده بودند، [و آن را دلیلی بر رستاخیز میدیدند]، گفتند: بر [غار]شان نمازگاهی میسازیم [تا خاطره آنان باقی بماند(2)].296
کهف (18)
21
علامه طباطبایی در تفسیر المیزان ذیل این آیه گفته است: «بناء بنیان» به معنی احداث دیوار است.
لازم به ذکر است که غالب مفسّران گفتهاند: اصحاب کهف پس از آنکه مردم به احوال آنان پی بردند، بیش از چند ساعت زنده نماندند و همه در غارشان قبض روح شدند.