قالُوا لَئِنْ أَكَلَهُ الذِّئْبُ وَ نَحْنُ عُصْبَةٌ إِنَّا إِذاً لَخاسِرُونَ ﴿۱۴﴾
گفتند: در حالی که ما گروهی نیرومند هستیم، اگر گرگ او را بخورد، ما باختهایم.236
یوسف (12)
14
فَلَمَّا ذَهَبُوا بِهِ وَ أَجْمَعُوا أَنْ يَجْعَلُوهُ فِي غَيابَتِ الْجُبِّ وَ أَوْحَيْنا إِلَيْهِ لَتُنَبِّئَنَّهُمْ بِأَمْرِهِمْ هذا وَ هُمْ لا يَشْعُرُونَ ﴿۱۵﴾
چون او را بردند و اتّفاق [رأی] کردند که او را در قعر چاه قرار دهند، [ما ناظر بودیم] و به یوسف وحی کردیم که: قطعاً [روزی] آنان را از کار [ناهنجار]شان آگاه خواهی کرد(1)، در حالی که [تو را] به جا نمیآورند.237
یوسف (12)
15
به آیات 89-93 یوسف(همین سوره) توجّه فرمایید.
وَ جاؤُ أَباهُمْ عِشاءً يَبْكُونَ ﴿۱۶﴾
شب هنگام گریهکنان نزد پدر خویش بازآمدند.237
یوسف (12)
16
قالُوا يا أَبانا إِنَّا ذَهَبْنا نَسْتَبِقُ وَ تَرَكْنا يُوسُفَ عِنْدَ مَتاعِنا فَأَكَلَهُ الذِّئْبُ وَ ما أَنْتَ بِمُؤْمِنٍ لَنا وَ لَوْ كُنَّا صادِقِينَ ﴿۱۷﴾
گفتند: ای پدر، ما به مسابقه رفته بودیم و یوسف را کنار وسایل خویش گذاشته بودیم که گرگ او را خورد؛ و اگرچه راست میگوییم، باور نمیکنی.237
یوسف (12)
17
وَ جاؤُ عَلى قَمِيصِهِ بِدَمٍ كَذِبٍ قالَ بَلْ سَوَّلَتْ لَكُمْ أَنْفُسُكُمْ أَمْراً فَصَبْرٌ جَمِيلٌ وَ اللَّهُ الْمُسْتَعانُ عَلى ما تَصِفُونَ ﴿۱۸﴾
و خونی دروغین بر پیراهن یوسف ریختند؛ [یعقوب] گفت: [نه،] بلکه نفسهای شما کاری [نادرست] را در نظرتان آراست؛ [چارهام] صبری زیبنده است(1)؛ و بر [تحمّل] آنچه که اظهار میدارید، مرجع درخواستِ یاری، خداست.237
یوسف (12)
18
بعضی از مفسّران گفتهاند: صبر جمیل صبر بیشکایت است.
وَ جاءَتْ سَيَّارَةٌ فَأَرْسَلُوا وارِدَهُمْ فَأَدْلى دَلْوَهُ قالَ يا بُشْرى هذا غُلامٌ وَ أَسَرُّوهُ بِضاعَةً وَ اللَّهُ عَلِيمٌ بِما يَعْمَلُونَ ﴿۱۹﴾
کاروانی آمد و آبرسان خویش را فرستادند و او دلو خود را [در چاه] افکند؛ [و چون برآورد] فریاد زد: مژده! این پسری است؛ و او را به عنوان سرمایهای [برای فروش] پنهان داشتند؛ و خدا آگاه بود که چه میکردند.237
یوسف (12)
19
وَ شَرَوْهُ بِثَمَنٍ بَخْسٍ دَراهِمَ مَعْدُودَةٍ وَ كانُوا فِيهِ مِنَ الزَّاهِدِينَ ﴿۲۰﴾
او را به بهایی اندک، به چند درهم فروختند؛ و در [مورد ارزش واقعی] او بیاعتنا بودند(1)237
یوسف (12)
20
زیرا نگران سررسیدن کسان او بودند.
وَ قالَ الَّذِي اشْتَراهُ مِنْ مِصْرَ لاِمْرَأَتِهِ أَكْرِمِي مَثْواهُ عَسى أَنْ يَنْفَعَنا أَوْ نَتَّخِذَهُ وَلَداً وَ كَذلِكَ مَكَّنَّا لِيُوسُفَ فِي الْأَرْضِ وَ لِنُعَلِّمَهُ مِنْ تَأْوِيلِ الْأَحادِيثِ وَ اللَّهُ غالِبٌ عَلى أَمْرِهِ وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُونَ ﴿۲۱﴾
آن شخصِ مصری(1) که یوسف را خرید، [آثار نبوغ و بزرگواری در چهرهاش احساس کرد و] به همسرش گفت: مقام وی را گرامی دار، چه بسا برای ما سودمند باشد، یا او را به فرزندی برگزینیم؛ یوسف را این گونه در آن سرزمین استقرار دادیم تا [سرنوشتش را رقم بزنیم] و پیشبینی نتیجه رویدادها و تعبیر خوابها را به او آموزش دهیم(2)؛ و خدا بر کار خویش مسلّط است، ولی بیشتر مردم نمیدانند.237
یوسف (12)
21
صدراعظم مصر.
تحقّق پیشبینی یعقوب است در مورد فرزندش که در آیه 6 یوسف(همین سوره) آمده است.
وَ لَمَّا بَلَغَ أَشُدَّهُ آتَيْناهُ حُكْماً وَ عِلْماً وَ كَذلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ ﴿۲۲﴾
و چون به حدّ رشد رسید، به او فرزانگی و دانش عطا کردیم؛ و نیکوکاران را این گونه پاداش میدهیم.237
یوسف (12)
22
وَ راوَدَتْهُ الَّتِي هُوَ فِي بَيْتِها عَنْ نَفْسِهِ وَ غَلَّقَتِ الْأَبْوابَ وَ قالَتْ هَيْتَ لَكَ قالَ مَعاذَ اللَّهِ إِنَّهُ رَبِّي أَحْسَنَ مَثْوايَ إِنَّهُ لا يُفْلِحُ الظَّالِمُونَ ﴿۲۳﴾
زنی(1) که یوسف در خانهاش بود، از او تمنّای [تسلیم] دلش را داشت و [یک روز] درها را بست و گفت: بیا(2)! [یوسف] گفت: پناه میبرم به خدا(3)، همسر تو ولینعمت من است(4) و مقامم را گرامی داشته است؛ [ناسپاسی ظلم است و] به راستی(5) ستمگران رستگار نمیشوند.238
یوسف (12)
23
مفسّران نام این زن را که همسر صدراعظم مصر بود «زلیخا» ذکر کردهاند، ولی در تورات و قرآن این نام ذکر نشده است.
واژه «هَیتَ لَکَ» اسم فعل است به معنی «بیا».
کلام یوسف که گفت: «پناه بر خدا» اجرای همان دستوری است که در آیه 200 اعراف(7) آمده و برای تأکید در آیه 36 فصلت(41) تکرار شده است.
با توجّه به مفهومی که کلمه «ارباب» در عرف دارد، مثل آیات 41 و 42 و 50 یوسف(همین سوره). ضمناً عبارت «او ولینعمت من است و منزلتم را نیکو داشته» همان جملهای است که در آیه 21 یوسف(همین سوره) صدراعظم مصر هنگام خرید یوسف، به زلیخا گفت «اکرمی مثویه» و ضمیر در «انّه» را در آیه مورد بحث به وضوح معرّفی میکند.
ضمیر در «انه» ضمیر شأن است و در ترجمه نمیآید؛ به زیرنویس آیه 1 اخلاص(112) توجّه فرمایید.