وَ إِذْ قالَ إِبْراهِيمُ لِأَبِيهِ وَ قَوْمِهِ إِنَّنِي بَراءٌ مِمَّا تَعْبُدُونَ ﴿۲۶﴾
[به یاد آر] هنگامی که ابراهیم به پدر و قومش گفت: از آنچه شما پرستش میکنید، بریدهام.491
زخرف (43)
26
إِلاَّ الَّذِي فَطَرَنِي فَإِنَّهُ سَيَهْدِينِ ﴿۲۷﴾
ولی(1) کسی را که مرا آفریده است [پرستش میکنم]، که او هدایتم خواهد کرد(2)491
زخرف (43)
27
استثناء منقطع است؛ استثناء منقطع در زبان فارسی و سایر زبانها وجود ندارد.
مفهوم دو آیه اخیر به بیان دیگر در آیات 75-78 شعراء(26) آمده است.
وَ جَعَلَها كَلِمَةً باقِيَةً فِي عَقِبِهِ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ ﴿۲۸﴾
و یکتاپرستی را(1) در میانِ فرزندانِ خود، سخنی ماندگار قرار داد(2)، بسا که [به سوی خدا] بازگردند.491
زخرف (43)
28
برای توجیه آنچه به جای ضمیر قرار دادهایم، به آیات 26 و 27 زخرف(همین سوره) توجّه فرمایید.
در آیات 132 و 133 بقره(2) آمده است که ابراهیم به هنگام مرگ، فرزندان خود را به یکتاپرستی توصیه کرد و یعقوب نیز که نوه او بود، همین توصیه را به فرزندان خود داشت. ابراهیم علاوه بر این توصیه، چنین دعا و درخواستی را از خدا کرد که در آیه 35 ابراهیم(14) آمده است. لازم به ذکر است که بعضی از مفسّرین خدا را فاعل «جعلها» در این آیه دانستهاند.
بَلْ مَتَّعْتُ هؤُلاءِ وَ آباءَهُمْ حَتَّى جاءَهُمُ الْحَقُّ وَ رَسُولٌ مُبِينٌ ﴿۲۹﴾
این کفّار مکه و پدرانشان را [در زندگی] برخوردار کردم تا آنکه قرآن و رسولی روشنگر به سراغشان آمد.491
زخرف (43)
29
وَ لَمَّا جاءَهُمُ الْحَقُّ قالُوا هذا سِحْرٌ وَ إِنَّا بِهِ كافِرُونَ ﴿۳۰﴾
و آنگاه که قرآن(1) بر آنان ارائه شد، گفتند: این جادوست و آن را انکار میکنیم.491
زخرف (43)
30
منظور از «حق» در اینجا قرآن است؛ به آیه بعد توجّه فرمایید.
وَ قالُوا لَوْ لا نُزِّلَ هذَا الْقُرْآنُ عَلى رَجُلٍ مِنَ الْقَرْيَتَيْنِ عَظِيمٍ ﴿۳۱﴾
و گفتند: چرا این قرآن بر مردی بزرگ از دو شهرِ [مکه و طائف] نازل نشده است(1)؟491
زخرف (43)
31
پاسخ این ادّعا را در آیه 124 انعام(6) ملاحظه فرمایید. ضمناً «عظیم» صفت «رجل» است. در مورد جابجایی کلمات، آیه 142 اعراف(7) و زیرنویس مربوطه را ملاحظه فرمایید.
أَ هُمْ يَقْسِمُونَ رَحْمَتَ رَبِّكَ نَحْنُ قَسَمْنا بَيْنَهُمْ مَعِيشَتَهُمْ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ رَفَعْنا بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجاتٍ لِيَتَّخِذَ بَعْضُهُمْ بَعْضاً سُخْرِيًّا وَ رَحْمَتُ رَبِّكَ خَيْرٌ مِمَّا يَجْمَعُونَ ﴿۳۲﴾
مگر آنان رحمت صاحباختیارت را تقسیم میکنند؟! ماییم که معیشتشان را در زندگی دنیا میانشان تقسیم کردهایم(1) و آنان را نسبت به هم به درجاتی رفعت بخشیدهایم(2) تا از خدماتِ [متقابلِ] یکدیگر استفاده کنند؛ و رحمت صاحباختیارت از اموالی که جمع میکنند بهتر است.491
زخرف (43)
32
به نیمه اول آیه 26 رعد(13) توجّه فرمایید.
قانونمندی خواست خدا را در این مورد، در زیرنویس آیه 76 یوسف(12) ملاحظه فرمایید.
وَ لَوْ لا أَنْ يَكُونَ النَّاسُ أُمَّةً واحِدَةً لَجَعَلْنا لِمَنْ يَكْفُرُ بِالرَّحْمنِ لِبُيُوتِهِمْ سُقُفاً مِنْ فِضَّةٍ وَ مَعارِجَ عَلَيْها يَظْهَرُونَ ﴿۳۳﴾
اگر [نگرانی از آن] نبود که همه مردم [در دنیاطلبی و انکار خدا] یک گروه میشدند، سقف(1) خانههای کسانی که خدای رحمان را باور ندارند از نقره قرار میدادیم و نیز پلههایی(2) را که بر [طبقات] آن بالا روند،491
زخرف (43)
33
سُقُف: جمع سَقف.
معارج: جمع مِعرَج: پلّه، نردبان.
وَ لِبُيُوتِهِمْ أَبْواباً وَ سُرُراً عَلَيْها يَتَّكِؤُنَ ﴿۳۴﴾
و نیز درهای منازلشان و تختهایی(1) را که بر آن تکیه میزنند [مزین به سیم و زر میکردیم]،492
زخرف (43)
34
سرر: جمع سریر: تخت.
وَ زُخْرُفاً وَ إِنْ كُلُّ ذلِكَ لَمَّا مَتاعُ الْحَياةِ الدُّنْيا وَ الْآخِرَةُ عِنْدَ رَبِّكَ لِلْمُتَّقِينَ ﴿۳۵﴾
و زیور [های دیگر نیز]؛ و[لی] همه اینها برخورداری [گذرای] زندگی دنیاست؛ و آخرت نزد صاحباختیار تو خاصّ پرواپیشگان است.492
زخرف (43)
35