قالَتْ فَذلِكُنَّ الَّذِي لُمْتُنَّنِي فِيهِ وَ لَقَدْ راوَدْتُهُ عَنْ نَفْسِهِ فَاسْتَعْصَمَ وَ لَئِنْ لَمْ يَفْعَلْ ما آمُرُهُ لَيُسْجَنَنَّ وَ لَيَكُوناً مِنَ الصَّاغِرِينَ ﴿۳۲﴾
[زلیخا] گفت: این(1) همان کسی است که به خاطر [عشق] او مرا ملامت میکردید؛ [بله] من از او تمنّای [تسلیم] دلش را داشتم، و[لی] او خویشتن داری کرد؛ و اگر آنچه به او فرمان میدهم اجرا نکند، زندانی و تحقیر خواهد شد.239
یوسف (12)
32
در زبان عرب در حالتی که مورد اشاره، نزدیک است، ضمیر اشاره به دور برای نشان دادن اهمیت و بزرگی است؛ در آیات 31 و 32 وقتی که میهمانانِ زلیخا چشمشان به یوسف افتاد و تحت تأثیر وقار و بزرگی او قرار گرفتند، از قول زلیخا میفرماید: فذلکن الذی لمتننی فیه و با آنکه یوسف حاضر بود، ضمیر اشاره به دور ذلک به کار رفته است. در آیه 1 یوسف(همین سوره) واژه «تلک» نیز که اشاره به دور است و در مورد آیات قرآن به کار رفته، از همین مقوله است. در مورد کلمه «فذ لکن» در آیه مورد بحث، از جهت دیگر به زیرنویس آیه 95 انعام(6) مراجعه فرمایید.
قالَ رَبِّ السِّجْنُ أَحَبُّ إِلَيَّ مِمَّا يَدْعُونَنِي إِلَيْهِ وَ إِلاَّ تَصْرِفْ عَنِّي كَيْدَهُنَّ أَصْبُ إِلَيْهِنَّ وَ أَكُنْ مِنَ الْجاهِلِينَ ﴿۳۳﴾
[یوسف] گفت: صاحباختیارا، زندان برای من خوشایندتر از ارتکاب گناهی است که از من میخواهند(1)؛ و اگر نیرنگشان را از من دفع نکنی، به آنان گرایش یابم و در زمره جاهلان قرار خواهم گرفت.239
یوسف (12)
33
به آیات 40 و 41 نازعات(79) توجّه فرمایید.
فَاسْتَجابَ لَهُ رَبُّهُ فَصَرَفَ عَنْهُ كَيْدَهُنَّ إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ ﴿۳۴﴾
صاحباختیارش درخواست او را پذیرفت و نیرنگ زنان را از وی دفع کرد، که او شنوا وداناست.239
یوسف (12)
34
ثُمَّ بَدا لَهُمْ مِنْ بَعْدِ ما رَأَوُا الْآياتِ لَيَسْجُنُنَّهُ حَتَّى حِينٍ ﴿۳۵﴾
آنگاه با وجود مشاهده نشانهها[ی صداقت یوسف]، به نظرشان رسید که او را تا مدّتی زندانی کنند.239
یوسف (12)
35
وَ دَخَلَ مَعَهُ السِّجْنَ فَتَيانِ قالَ أَحَدُهُما إِنِّي أَرانِي أَعْصِرُ خَمْراً وَ قالَ الْآخَرُ إِنِّي أَرانِي أَحْمِلُ فَوْقَ رَأْسِي خُبْزاً تَأْكُلُ الطَّيْرُ مِنْهُ نَبِّئْنا بِتَأْوِيلِهِ إِنَّا نَراكَ مِنَ الْمُحْسِنِينَ ﴿۳۶﴾
و با او دو جوان دیگر [هم از کارکنان دربار شاه] زندانی شدند؛ یکی از آنان گفت: [در عالم خواب] خود را دیدم که [برای تهیه] شراب، [انگور] میفشارم؛ دیگری گفت: من [در خواب] خود را دیدم [طَبَق] نانی بر سر نهاده، میبرم که پرندگان از آن میخورند؛ ما را از تعبیر این [خوابها] آگاه کن، که ما تو را نیکوکار تشخیص دادهایم.239
یوسف (12)
36
قالَ لا يَأْتِيكُما طَعامٌ تُرْزَقانِهِ إِلاَّ نَبَّأْتُكُما بِتَأْوِيلِهِ قَبْلَ أَنْ يَأْتِيَكُما ذلِكُما مِمَّا عَلَّمَنِي رَبِّي إِنِّي تَرَكْتُ مِلَّةَ قَوْمٍ لا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ هُمْ بِالْآخِرَةِ هُمْ كافِرُونَ ﴿۳۷﴾
یوسف گفت: قبل از آنکه جیره غذای شما برسد، شما را از تعبیر آن [خوابها] آگاه خواهم کرد؛ این از جمله دانشی است که صاحباختیارم مرا آموخته است؛ زیرا من آیین گروهی را که به خدا ایمان نمیآورند و آخرت را انکار میکنند، رها کردهام.239
یوسف (12)
37
وَ اتَّبَعْتُ مِلَّةَ آبائِي إِبْراهِيمَ وَ إِسْحاقَ وَ يَعْقُوبَ ما كانَ لَنا أَنْ نُشْرِكَ بِاللَّهِ مِنْ شَيْءٍ ذلِكَ مِنْ فَضْلِ اللَّهِ عَلَيْنا وَ عَلَى النَّاسِ وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَشْكُرُونَ ﴿۳۸﴾
و آیین پدران خویش، ابراهیم و اسحاق و یعقوب را پیروی میکنم؛ ما را نسزد که هیچ چیز [و هیچ کس] را [در قدرت و تدبیر] با خدا شریک تلقّی کنیم؛ این [موهبتِ توحید] از افزونبخشی خدا بر ما و همه مردم است، ولی بیشتر مردم سپاسگزار [آن] نیستند.240
یوسف (12)
38
يا صاحِبَيِ السِّجْنِ أَ أَرْبابٌ مُتَفَرِّقُونَ خَيْرٌ أَمِ اللَّهُ الْواحِدُ الْقَهَّارُ ﴿۳۹﴾
ای دو معاشرِ زندان(1)، آیا اربابهای(2) پراکنده بهترند یا خدای یگانه قهّار؟240
یوسف (12)
39
در عبارت «یا صاحبی السجن» کلمه «صاحبی» در اصل «صاحبین» بوده که به علت مضاف واقع شدن، حرف «ن» حذف گردیده است؛ و حرف «ی» در «صاحبی»، ضمیر نیست و نمیتوان آن را به «مَن» ترجمه کرد.
کلمه «ارباب» خودبه خود جمع است ولی چون در فارسی به عنوان مفرد به کار میرود، و بهترین معادل هم برای رساندن مفهوم آیه، همین کلمه است، ناگزیر آن را به صورتی که در فارسی معمول است جمع آوردهایم.
ما تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِهِ إِلاَّ أَسْماءً سَمَّيْتُمُوها أَنْتُمْ وَ آباؤُكُمْ ما أَنْزَلَ اللَّهُ بِها مِنْ سُلْطانٍ إِنِ الْحُكْمُ إِلاَّ لِلَّهِ أَمَرَ أَلاَّ تَعْبُدُوا إِلاَّ إِيَّاهُ ذلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُونَ ﴿۴۰﴾
شما به جای خدا جز نامهایی را که خود و پدرانتان بر [معبودهای دروغین] نهادهاید و خدا هیچ اعتباری به آن نداده است، بندگی نمیکنید. حکم تنها به دست خداست؛ فرمان داده است که جز او را بندگی نکنید(1)؛ این است دین پایدار، ولی بیشتر مردم نمیدانند.240
یوسف (12)
40
کلمه «أَلاّ» تشکیل شده از «اَن» ناصبه و «لا» ی نفی. همین کلمه در آیه 26 هود(11) به صورت «اَن لا» نوشته شده.
يا صاحِبَيِ السِّجْنِ أَمَّا أَحَدُكُما فَيَسْقِي رَبَّهُ خَمْراً وَ أَمَّا الْآخَرُ فَيُصْلَبُ فَتَأْكُلُ الطَّيْرُ مِنْ رَأْسِهِ قُضِيَ الْأَمْرُ الَّذِي فِيهِ تَسْتَفْتِيانِ ﴿۴۱﴾
[و] امّا ای دو معاشر زندان، یکی از شما [آزاد و] ساقی ولینعمتش [شاه] خواهد شد و دیگری به دار آویخته میشود و پرندگان از [مغز] سر او میخورند؛ امری که درباره آن [از من] نظر میخواستید، چنین مقدّر شده است.240
یوسف (12)
41