لَيْسَ الْبِرَّ أَنْ تُوَلُّوا وُجُوهَكُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ وَ لكِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ وَ الْمَلائِكَةِ وَ الْكِتابِ وَ النَّبِيِّينَ وَ آتَى الْمالَ عَلى حُبِّهِ ذَوِي الْقُرْبى وَ الْيَتامى وَ الْمَساكِينَ وَ ابْنَ السَّبِيلِ وَ السَّائِلِينَ وَ فِي الرِّقابِ وَ أَقامَ الصَّلاةَ وَ آتَى الزَّكاةَ وَ الْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إِذا عاهَدُوا وَ الصَّابِرِينَ فِي الْبَأْساءِ وَ الضَّرَّاءِ وَ حِينَ الْبَأْسِ أُولئِكَ الَّذِينَ صَدَقُوا وَ أُولئِكَ هُمُ الْمُتَّقُونَ ﴿۱۷۷﴾
نیکی [همه] آن نیست که [به عنوان قبله] متوجّه مغرب و مشرق شوید، بلکه نیکی، [رفتار] کسی است که خدا و روز واپسین و فرشتگان و کتاب [آسمانی] و پیامبران را باور دارد و مال [خود] را با وجود دوست داشتنش(1) به خویشاوندان و یتیمان و بینوایان و درراه ماندگان و درخواستکنندگان ببخشد و در راه [آزاد کردن] اسیران(2) صرف کند و به نماز بایستد و زکات بدهد و نیز کسانی که به عهدی که بستهاند، وفا کنند و [به ویژه] آنها که در برابر سختی و گزند و نیز به هنگام کارزار، پایدار(3) باشند؛ آنها [که به این اوصاف آراستهاند] صدیق و پرواپیشهاند.27
بقره (2)
177
قید «علی حبّه» در آیه، اشاره به همان موضوعی است که به طور روشن در آیه 267 بقره(2) آمده است؛ به آیه 92 آلعمران(3) هم توجه فرمایید.
معنی تحتاللفظ جمله اخیر «و در گردنها» است، ولی منظور آزادی هر کسی است که اسیر بدهی خود باشد.
به منظور برجسته کردن و ویژگی دادن به صابرین در میان سایر نامبردگان، این کلمه منصوب آمده است.
يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِصاصُ فِي الْقَتْلى الْحُرُّ بِالْحُرِّ وَ الْعَبْدُ بِالْعَبْدِ وَ الْأُنْثى بِالْأُنْثى فَمَنْ عُفِيَ لَهُ مِنْ أَخِيهِ شَيْءٌ فَاتِّباعٌ بِالْمَعْرُوفِ وَ أَداءٌ إِلَيْهِ بِإِحْسانٍ ذلِكَ تَخْفِيفٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَ رَحْمَةٌ فَمَنِ اعْتَدى بَعْدَ ذلِكَ فَلَهُ عَذابٌ أَلِيمٌ ﴿۱۷۸﴾
ای ایمانآوردگان، در مورد کشتهشدگان(1) [در نظام قبیلهای که شناخت یا تعقیب قاتل میسر نیست]، بر شما [حق] قصاص مقرّر شده است: آزاد در برابر آزاد، اسیر در برابر اسیر، زن در برابر زن، [مرد در برابر مرد؛ تا موجبات درگیری دو گروه فراهم نگردد؛ حتّی سعی کنید با توافق و اخذ خون بها، غائله را ختم کنید] و هر [قاتلی] که حق قصاص از [خون] برادر [دینی ا] ش بر او بخشوده شد، [متقابلاً] به شایستگی رفتار کند و [خونبها را] با نیکویی بپردازد(2)؛ این [حکم،] سهلگیری و رحمتی است از جانب صاحباختیارتان؛ و هر که بعد از آن [توافق،] تجاوز کند، مجازاتی دردناک [در انتظار] دارد(3).27
بقره (2)
178
قتلی: جمع قتیل: کشته شده.
مفاد این آیه به صورت مجمل و کلی همان است که در آیه 40 شوری(42) آمده است.
عموم مفسّران ضمن تفسیر این دو آیه، اشاراتی به زیادهروی در خونخواهیهای جاهلی بین قبایل عرب کردهاند و آیه را در مقام تعدیل این زیادهرویها میدانند، ولی جز تفسیر «فیظلال» سید قطب، سایر مفسّران، آیه را خاصّ موارد قتل در نظام قبیلهای ندانستهاند. در عربستان زمان نزول قرآن و قبل از آن، دولت مرکزی وجود نداشت و هر کس در پناه قبیله خود زندگی میکرد؛ بدین قرار نیرویی وجود نداشت که قاتل را از میان قبیلهاش بیرون بکشد و محاکمه کند. خونخواه مقتول قبیله مقتول بود و حامی قاتل نیز قبیلهاش بود، و ناگزیر دو قبیله درگیر میشدند. مؤید اینکه این آیه مربوط به مواردی است که قاتل و مقتول تحت حمایت دو نظام جداگانه قرار دارند میباشد، آیه 92 نساء(4) است که موضوع غرامت و کفّاره قتل غیرعمد را در شکلهای مختلف دو نظام بررسی کرده است؛ و نیز آیه 33 اسراء(17) است که ضمن به رسمیت شناختن حق انتقام برای خونخواه، اشاره کرده است: فلا یسرف فی القتل. شیخ المفسرین طبرسی ذیل این آیه توضیح میدهد که: «بعضی از قبیلههای عرب که برای خود امتیاز قائل بودند، این رویه را داشتند که اگر قبیله دیگر یکی از بردگان ما را کشت یک فرد آزاد از آنها را خواهیم کشت؛ و اگر زنی از ما را بکشد، مردی از آنان را خواهیم کشت و اگر یک مرد از ما بکشد، دو مرد از آنها را میکشیم؛ و قبیلهای که دو مرد از آنها در ازای یک مرد کشته شده، اکنون باید چهار مرد را در ازای دو مرد خود به قتل برساند؛ این سیر تصاعدی به کجا میانجامد ؟! علاّمه طباطبایی تصریح کرده که: «در مواردی به جایی میرسید که یک قبیله به خاطر قتل یک نفر نابود میگردید». قرآن با این پدیده ناهنجار برخورد کرد و بسیار موفق بود. نکته مهم این است که در کنار قانون قصاص، مؤکداً اخذ غرامت و گذشت توصیه شده است. قانون عمومی قصاص در داخل یک نظام را در آیه 45 مائده(5) ملاحظه و به زیرنویس آن توجه فرمایید.
وَ لَكُمْ فِي الْقِصاصِ حَياةٌ يا أُولِي الْأَلْبابِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ ﴿۱۷۹﴾
ای خردمندان، در این قصاص(1) برای شما [تداوم] حیات است [نه در قصاص کور و وحشی جاهلیت]، بسا که پرواپیشه شوید.27
بقره (2)
179
الف و لام «القصاص» در این آیه عهد و در آیه قبل جنس است.
كُتِبَ عَلَيْكُمْ إِذا حَضَرَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ إِنْ تَرَكَ خَيْراً الْوَصِيَّةُ لِلْوالِدَيْنِ وَ الْأَقْرَبِينَ بِالْمَعْرُوفِ حَقًّا عَلَى الْمُتَّقِينَ ﴿۱۸۰﴾
مقرّر شد بر شما که چون مرگ یکی از شما فرا رسید و مالی [از خود] به جای گذارد، برای پدر و مادر و نزدیکان، به شیوهای شایسته که سزاوار پرواپیشگان است، وصیت کند.27
بقره (2)
180
فَمَنْ بَدَّلَهُ بَعْدَ ما سَمِعَهُ فَإِنَّما إِثْمُهُ عَلَى الَّذِينَ يُبَدِّلُونَهُ إِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ عَلِيمٌ ﴿۱۸۱﴾
آنان که وصیت را پس از شنیدنش [آگاهانه] تغییر دهند، گناهش متوجّه [وصیتکننده نیست، بلکه بر عهده] کسانی است که عامل این تغییر بودهاند؛ که خدا شنوا و داناست.27
بقره (2)
181
فَمَنْ خافَ مِنْ مُوصٍ جَنَفاً أَوْ إِثْماً فَأَصْلَحَ بَيْنَهُمْ فَلا إِثْمَ عَلَيْهِ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ ﴿۱۸۲﴾
ولی هر که از انحراف یا گناه وصیتکننده [و توجّه خاصّ او به بعضی از ورثه] ترس داشته باشد و [با حُسن نیت] به اصلاح میان ورثه بپردازد، گناهی مرتکب نشده است، که خدا آمرزگاری است مهربان.28
بقره (2)
182
يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيامُ كَما كُتِبَ عَلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ ﴿۱۸۳﴾
ای ایمانآوردگان، روزهداری بر شما مقرّر شد، همانگونه که بر پیشینیانتان مقرّر شده بود، بسا که پرواپیشه شوید.28
بقره (2)
183
أَيَّاماً مَعْدُوداتٍ فَمَنْ كانَ مِنْكُمْ مَرِيضاً أَوْ عَلى سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِنْ أَيَّامٍ أُخَرَ وَ عَلَى الَّذِينَ يُطِيقُونَهُ فِدْيَةٌ طَعامُ مِسْكِينٍ فَمَنْ تَطَوَّعَ خَيْراً فَهُوَ خَيْرٌ لَهُ وَ أَنْ تَصُومُوا خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ ﴿۱۸۴﴾
روزهای معین [رمضان] را [روزهداری کنید]؛ و هر که از شما بیمار یا در سفر باشد، به همان تعداد از روزهای دیگر(1)؛ و برای کسانی که روزه طاقت فرساست، بازخریدی معین شده که [به ازای هر روز،] غذای یک بینواست؛ و هر که به دلخواه خویش [بیشتر] نیکویی کند، به نفع خود اوست؛ امّا [بیتعلّل] روزه داشتن برای شما بهتر است، اگر [فواید روزه را] بدانید.28
بقره (2)
184
اُخَر: جمع اُخری: دیگر.
شَهْرُ رَمَضانَ الَّذِي أُنْزِلَ فِيهِ الْقُرْآنُ هُدىً لِلنَّاسِ وَ بَيِّناتٍ مِنَ الْهُدى وَ الْفُرْقانِ فَمَنْ شَهِدَ مِنْكُمُ الشَّهْرَ فَلْيَصُمْهُ وَ مَنْ كانَ مَرِيضاً أَوْ عَلى سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِنْ أَيَّامٍ أُخَرَ يُرِيدُ اللَّهُ بِكُمُ الْيُسْرَ وَ لا يُرِيدُ بِكُمُ الْعُسْرَ وَ لِتُكْمِلُوا الْعِدَّةَ وَ لِتُكَبِّرُوا اللَّهَ عَلى ما هَداكُمْ وَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ ﴿۱۸۵﴾
ماه رمضان [ماهی است] که در آن، قرآن به عنوان هدایت مردم و نشانههای روشن هدایت و معیار تمیز [حق از باطل] نازل شده است؛ پس هر که از شما در این ماه حضور داشت، روزه بگیرد؛ و هر که بیمار یا در سفر باشد، به همان تعداد از روزهای دیگر [روزهداری کند]. خدا برای شما آسانی میخواهد نه مشقّت؛ [این حکمِ قضای روزه را مقرّر کرد] تا [کار را بر شما آسان گیرد] و شما نیز تعداد آن را کامل نمایید و خدا را به پاس اینکه شما را هدایت کرده است به عظمت یاد کنید، و بسا که سپاس دارید(1).28
بقره (2)
185
شکر مراحل ذهنی و زبانی و عملی دارد. شکر عملی بهرهبرداری درست از نعمت است در مسیری که صاحب نعمت توصیه کرده است. اصل شکر عملی است اعملوا ءال داود شکرا و قلیل من عبادی الشکور. 13 سبأ(34)
وَ إِذا سَأَلَكَ عِبادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذا دَعانِ فَلْيَسْتَجِيبُوا لِي وَ لْيُؤْمِنُوا بِي لَعَلَّهُمْ يَرْشُدُونَ ﴿۱۸۶﴾
هر گاه بندگان من از تو درباره من سؤال کنند، [بگو:] من [به همه] نزدیک هستم(1) و به ندای هر که مرا [به نیایش] بخواند، پاسخ خواهم داد؛ پس آنان هم دعوت مرا بپذیرند و به من(2) ایمان بیاورند، بسا که راه کمال یابند(3).28
بقره (2)
186
به حدّی نزدیک که در آیه 16 ق(50) مثال زده شده است.
خدای تعالی در قرآن برای خود ضمایر «ما» و «من» هر دو را آورده. ضمیر ما در بیان اقتدار خداست مثل آیه 1 فتح(48) انا فتحنا لک فتحا مبینا و ضمیر من به منظور اظهار لطف و نزدیکی اوست. در این آیه خدای رحمان کرارا در مورد خودش ضمیر مفرد آورده به نشانه حداکثر لطف او نسبت به بندگان خویش. و ماحصل پیام این است که فاصلهای میان من و بندگانم نیست؛ مباد کسی در گیر و دار زندگی احساس تنهایی و بیکسی کند.
مفهوم آیه به بیان دیگر در آیه 60 غافر(40) آمده است؛ در این رابطه به آیه 77 فرقان(25) و 56 اعراف(7) هم توجّه فرمایید.