إِنَّ اللَّهَ لا يَسْتَحْيِي أَنْ يَضْرِبَ مَثَلاً ما بَعُوضَةً فَما فَوْقَها فَأَمَّا الَّذِينَ آمَنُوا فَيَعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ وَ أَمَّا الَّذِينَ كَفَرُوا فَيَقُولُونَ ما ذا أَرادَ اللَّهُ بِهذا مَثَلاً يُضِلُّ بِهِ كَثِيراً وَ يَهْدِي بِهِ كَثِيراً وَ ما يُضِلُّ بِهِ إِلاَّ الْفاسِقِينَ ﴿۲۶﴾
خدا شرم ندارد که پشهای [کوچک] و فراتر از آن را به مَثَل آرد(1). کسانی که ایمان دارند، میدانند که آن [مَثَل] حق است از جانب صاحباختیارشان [و از آن پند میگیرند]؛ امّا انکارورزان خواهند گفت: خدا از این مثل چه منظوری داشت؟ [خدا با بیان این امثال] عدّهای را [که مستوجب آنند،] حیران و گمراه میکند(2) و بسیاری را به راه میآورد(3)؛ و[لی] تنها منحرفان را با آن گمراه میکند(4).5
بقره (2)
26
در عبارت «مثلاً ما» حرف «ما» زائد است و برای روانی کلام آمده.
با آیه 27 ابراهیم(14) و یضل اللّه الظالمین مقایسه فرمایید.
با آیه 16 مائده(5) یهدی به اللّه من اتبع رضوانه مقایسه فرمایید.
به آیه 5 صف(61) فلما زاغوا ازاغ اللّه قلوبهم توجّه فرمایید.
الَّذِينَ يَنْقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ مِنْ بَعْدِ مِيثاقِهِ وَ يَقْطَعُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ يُوصَلَ وَ يُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ أُولئِكَ هُمُ الْخاسِرُونَ ﴿۲۷﴾
همانان که پیمان خدا را پس از بستن آن میشکنند(1) و روابط [نیکوی خویشاوندی] را(2) که خدا به برقراری آن فرمان داده است، میگسلند و در زمین تبهکاری میکنند؛ آنان زیانکارند.5
بقره (2)
27
اشاره به فرمان خدا و پیمان فطری است که در آیات 60 و 61 یس(36) آمده است.
برای توجیه آنچه به جای موصول قرار دادهایم، به آیه 22 محمّد(47) توجّه فرمایید.
كَيْفَ تَكْفُرُونَ بِاللَّهِ وَ كُنْتُمْ أَمْواتاً فَأَحْياكُمْ ثُمَّ يُمِيتُكُمْ ثُمَّ يُحْيِيكُمْ ثُمَّ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ ﴿۲۸﴾
چگونه خدا را انکار میکنید در حالی که مادهای بیروح بودید و شما را حیات بخشید؛ آنگاه دستخوش مرگ میگرداند و باز زنده خواهد کرد، آنگاه به پیشگاه او بازگردانده میشوید.5
بقره (2)
28
هُوَ الَّذِي خَلَقَ لَكُمْ ما فِي الْأَرْضِ جَمِيعاً ثُمَّ اسْتَوى إِلَى السَّماءِ فَسَوَّاهُنَّ سَبْعَ سَماواتٍ وَ هُوَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ ﴿۲۹﴾
اوست که هر چه در زمین است یکسره به سود شما آفرید، آنگاه به آسمان پرداخت(1) و آن را [به صورت] هفت آسمان(2) سامان داد؛ و او به هر چیزی داناست.5
بقره (2)
29
واژه «ثمّ» در اینجا ترتیب زمانی را نمیرساند، تأخیر بیانی است و همانگونه که در آیه 11 فصلت(41) آمده است، آسمان قبلاً به صورت دود (یا گازهای متراکم) خلق شده بود و در آیات 27-32 نازعات(79) نیز به روشنی آمده که زمین بعد از آسمانها به وجود آمده است.
عدد هفت در قرآن به عنوان عدد تکثیر نیز به کار رفته است؛ به آیه 27 لقمان(31) توجه فرمایید.
وَ إِذْ قالَ رَبُّكَ لِلْمَلائِكَةِ إِنِّي جاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً قالُوا أَ تَجْعَلُ فِيها مَنْ يُفْسِدُ فِيها وَ يَسْفِكُ الدِّماءَ وَ نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَ نُقَدِّسُ لَكَ قالَ إِنِّي أَعْلَمُ ما لا تَعْلَمُونَ ﴿۳۰﴾
[به یاد آر] زمانی را که صاحباختیارت به فرشتگان گفت: من در زمین جانشینی(1) [برای بشر غیرمسؤول و بیاختیار(2)] قرار میدهم(3) [که مسؤول و دارای اختیار محدود خواهد بود]؛ گفتند: آیا کسی را در آنجا میگماری که در آن تبهکاری کند و خونها ریزد؟ ما خود، تو را با سپاس به پاکی میستاییم و [خود را] برای تو [از خطا] پاک میکنیم(4)؛ [خدا] گفت: من [از استعدادهای شگرف انسان] حقایقی را میدانم که شما نمیدانید.6
بقره (2)
30
واژه «خلیفه» در اصل «خلیف» بوده و تاء برای مبالغه بر آن افزوده شده است مِثل علامه.
انسانهای اولیه که بر اساس غریزه زندگی میکردهاند.
انسانهای مسؤول و صاحباختیار، خود نیز همواره جانشین نسلهای پیشین هستند؛ برای توجیه ترجمه «خلیفة فی الارض» به آیات 14 و 73 یونس(10) ، 69 و 74 اعراف(7) و 133 انعام(6) توجّه فرمایید. ضمناً این فرضیه که انسان جانشین خدا در زمین است، با آیه 84 زخرف(43) و بسیاری آیات دیگر مثل آیات 120 مائده(5) و 3 انعام(6) در تضاد و تناقض میباشد (چرا ؟).
فخر رازی در تفسیر کبیر این معنی را برای «نُقَدِّسُ لَک» صحیح میداند. آیتاللّه طالقانی نیز همین معنی را در تفسیر پرتوی از قرآن انتخاب کرده است.
وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ كُلَّها ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلائِكَةِ فَقالَ أَنْبِئُونِي بِأَسْماءِ هؤُلاءِ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ ﴿۳۱﴾
سپس همه خصوصیاتِ(1) [مخلوقاتِ زمین] را به آدم آموخت و آنگاه آن [مخلوقات] را بر فرشتگان عرضه کرد و گفت: اگر راست میگویید خصوصیات [و کاربرد] اینها را برشمارید.6
بقره (2)
31
اسم، مبین خصوصیات است؛ از این نظر با آیه 65 مریم(19) مقایسه فرمایید.
قالُوا سُبْحانَكَ لا عِلْمَ لَنا إِلاَّ ما عَلَّمْتَنا إِنَّكَ أَنْتَ الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ ﴿۳۲﴾
گفتند: تو را تقدیس میکنیم، ما جز آنچه به ما آموختهای دانشی نداریم؛ که دانای فرزانه تویی، تو.6
بقره (2)
32
قالَ يا آدَمُ أَنْبِئْهُمْ بِأَسْمائِهِمْ فَلَمَّا أَنْبَأَهُمْ بِأَسْمائِهِمْ قالَ أَ لَمْ أَقُلْ لَكُمْ إِنِّي أَعْلَمُ غَيْبَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ أَعْلَمُ ما تُبْدُونَ وَ ما كُنْتُمْ تَكْتُمُونَ ﴿۳۳﴾
[خدا] گفت: ای آدم، فرشتگان را از خواصّ و کاربرد موجودات زمینی آگاه کن! و چون آگاهشان کرد، [خدا] گفت: مگر به شما نگفتم که من اسرار آسمانها و زمین را میدانم، و از هرچه آشکار میکنید و آنچه پنهان میداشتید، آگاهم؟6
بقره (2)
33
وَ إِذْ قُلْنا لِلْمَلائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلاَّ إِبْلِيسَ أَبى وَ اسْتَكْبَرَ وَ كانَ مِنَ الْكافِرِينَ ﴿۳۴﴾
[به یاد آر] زمانی را که به فرشتگان گفتیم: برای [بزرگداشت] آدم ابراز فروتنی(1) کنید؛ همه ابراز فروتنی کردند، جز ابلیس(2)، که سر باز زد و برتری جست(3) و در زمره انکارورزان شد.6
بقره (2)
34
برای توجیه ترجمه سجده به ابراز فروتنی، به زیرنویس آیه 50 کهف(18) مراجعه فرمایید.
استناء منقطع است و ابلیس از جنس فرشتگان نیست، به آیات 27 حجر(15) و 50 کهف(18) توجه فرمایید.
موجبات استکبار شیطان به زعم خودش در اینجا بیان نشده است؛ به آیات 12 اعراف(7) و 33 حجر(15) توجّه فرمایید.
وَ قُلْنا يا آدَمُ اسْكُنْ أَنْتَ وَ زَوْجُكَ الْجَنَّةَ وَ كُلا مِنْها رَغَداً حَيْثُ شِئْتُما وَ لا تَقْرَبا هذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَكُونا مِنَ الظَّالِمِينَ ﴿۳۵﴾
[آنگاه] گفتیم: ای آدم، تو و همسرت در این بهشت قرار و آرام گیرید و از [نعمتهای] آن فراوان و گوارا از هر جا که خواهید بخورید، ولی به این درخت نزدیک نشوید که در زمره ستمکاران خواهید بود(1).6
بقره (2)
35
در آیه 117 طه(20) به جای جمله «فتکونا من الظالمین» آمده است: «فتشقی» به رنج خواهی افتاد و دو آیه متوالی بعد از آن، این رنج را توضیح داده است؛ بنابراین ظلمی که در اینجا مطرح شده، ظلمِ به خودشان بوده نه معصیت که ظلم به خداست؛ مؤید آن آیه 23 اعراف(7) «ربنا ظلمنا انفسنا» است.