قالَ لا يَأْتِيكُما طَعامٌ تُرْزَقانِهِ إِلاَّ نَبَّأْتُكُما بِتَأْوِيلِهِ قَبْلَ أَنْ يَأْتِيَكُما ذلِكُما مِمَّا عَلَّمَنِي رَبِّي إِنِّي تَرَكْتُ مِلَّةَ قَوْمٍ لا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ هُمْ بِالْآخِرَةِ هُمْ كافِرُونَ ﴿۳۷﴾
یوسف گفت: قبل از آنکه جیره غذای شما برسد، شما را از تعبیر آن [خوابها] آگاه خواهم کرد؛ این از جمله دانشی است که صاحباختیارم مرا آموخته است؛ زیرا من آیین گروهی را که به خدا ایمان نمیآورند و آخرت را انکار میکنند، رها کردهام.239
یوسف (12)
37
وَ اتَّبَعْتُ مِلَّةَ آبائِي إِبْراهِيمَ وَ إِسْحاقَ وَ يَعْقُوبَ ما كانَ لَنا أَنْ نُشْرِكَ بِاللَّهِ مِنْ شَيْءٍ ذلِكَ مِنْ فَضْلِ اللَّهِ عَلَيْنا وَ عَلَى النَّاسِ وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَشْكُرُونَ ﴿۳۸﴾
و آیین پدران خویش، ابراهیم و اسحاق و یعقوب را پیروی میکنم؛ ما را نسزد که هیچ چیز [و هیچ کس] را [در قدرت و تدبیر] با خدا شریک تلقّی کنیم؛ این [موهبتِ توحید] از افزونبخشی خدا بر ما و همه مردم است، ولی بیشتر مردم سپاسگزار [آن] نیستند.240
یوسف (12)
38
يا صاحِبَيِ السِّجْنِ أَ أَرْبابٌ مُتَفَرِّقُونَ خَيْرٌ أَمِ اللَّهُ الْواحِدُ الْقَهَّارُ ﴿۳۹﴾
ای دو معاشرِ زندان(1)، آیا اربابهای(2) پراکنده بهترند یا خدای یگانه قهّار؟240
یوسف (12)
39
در عبارت «یا صاحبی السجن» کلمه «صاحبی» در اصل «صاحبین» بوده که به علت مضاف واقع شدن، حرف «ن» حذف گردیده است؛ و حرف «ی» در «صاحبی»، ضمیر نیست و نمیتوان آن را به «مَن» ترجمه کرد.
کلمه «ارباب» خودبه خود جمع است ولی چون در فارسی به عنوان مفرد به کار میرود، و بهترین معادل هم برای رساندن مفهوم آیه، همین کلمه است، ناگزیر آن را به صورتی که در فارسی معمول است جمع آوردهایم.
ما تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِهِ إِلاَّ أَسْماءً سَمَّيْتُمُوها أَنْتُمْ وَ آباؤُكُمْ ما أَنْزَلَ اللَّهُ بِها مِنْ سُلْطانٍ إِنِ الْحُكْمُ إِلاَّ لِلَّهِ أَمَرَ أَلاَّ تَعْبُدُوا إِلاَّ إِيَّاهُ ذلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُونَ ﴿۴۰﴾
شما به جای خدا جز نامهایی را که خود و پدرانتان بر [معبودهای دروغین] نهادهاید و خدا هیچ اعتباری به آن نداده است، بندگی نمیکنید. حکم تنها به دست خداست؛ فرمان داده است که جز او را بندگی نکنید(1)؛ این است دین پایدار، ولی بیشتر مردم نمیدانند.240
یوسف (12)
40
کلمه «أَلاّ» تشکیل شده از «اَن» ناصبه و «لا» ی نفی. همین کلمه در آیه 26 هود(11) به صورت «اَن لا» نوشته شده.
يا صاحِبَيِ السِّجْنِ أَمَّا أَحَدُكُما فَيَسْقِي رَبَّهُ خَمْراً وَ أَمَّا الْآخَرُ فَيُصْلَبُ فَتَأْكُلُ الطَّيْرُ مِنْ رَأْسِهِ قُضِيَ الْأَمْرُ الَّذِي فِيهِ تَسْتَفْتِيانِ ﴿۴۱﴾
[و] امّا ای دو معاشر زندان، یکی از شما [آزاد و] ساقی ولینعمتش [شاه] خواهد شد و دیگری به دار آویخته میشود و پرندگان از [مغز] سر او میخورند؛ امری که درباره آن [از من] نظر میخواستید، چنین مقدّر شده است.240
یوسف (12)
41
وَ قالَ لِلَّذِي ظَنَّ أَنَّهُ ناجٍ مِنْهُمَا اذْكُرْنِي عِنْدَ رَبِّكَ فَأَنْساهُ الشَّيْطانُ ذِكْرَ رَبِّهِ فَلَبِثَ فِي السِّجْنِ بِضْعَ سِنِينَ ﴿۴۲﴾
به یکی از آن دو که تصوّر نجات او را داشت، گفت: [بیتقصیری] مرا نزد ولینعمت خود یادآوری کن، امّا شیطان از خاطرش برد که به ولینعمتش یادآوری کند و [یوسف] چند سال(1) در زندان ماند.240
یوسف (12)
42
واژه «بضع» دلالت بر اعداد بین 3 الی 9 دارد؛ بنابراین حضرت یوسف حداقل سه سال و احتمالاً بیش از سه سال دوران زندان خود را گذراند.
وَ قالَ الْمَلِكُ إِنِّي أَرى سَبْعَ بَقَراتٍ سِمانٍ يَأْكُلُهُنَّ سَبْعٌ عِجافٌ وَ سَبْعَ سُنْبُلاتٍ خُضْرٍ وَ أُخَرَ يابِساتٍ يا أَيُّهَا الْمَلَأُ أَفْتُونِي فِي رُءْيايَ إِنْ كُنْتُمْ لِلرُّءْيا تَعْبُرُونَ ﴿۴۳﴾
[روزی] شاه گفت: کرارا [در خواب] هفت گاو فربهی(1) را میبینم که هفت گاو لاغر(2) آنها را میخورند و هفت سنبل سبز(3) و هفت [سنبلِ] دیگرِ خشک [در کنار هم قرار گرفته]؛ ای سران [قوم]، اگر تعبیر خواب میدانید، درباره خواب من نظر بدهید.240
یوسف (12)
43
سمان: جمع سمین: چاق، فربه.
عجاف: جمع اعجف و عجفاء، لاغر.
خضر: جمع اخضر و خضراء، سبز.
قالُوا أَضْغاثُ أَحْلامٍ وَ ما نَحْنُ بِتَأْوِيلِ الْأَحْلامِ بِعالِمِينَ ﴿۴۴﴾
گفتند: خوابهای(1) پریشان(2) است؛ و ما به تعبیر این خوابها آگاهی نداریم.241
یوسف (12)
44
احلام: جمع حُلُم: رؤیا، خواب.
اضغاث: جمع ضغث: در اصل به معنی دستهای از شاخههای خشک و باریک است، همانطور که در آیه 44 ص(38) آمده است، ضمناً به معنی درهم و برهم و پریشان هم هست.
وَ قالَ الَّذِي نَجا مِنْهُما وَ ادَّكَرَ بَعْدَ أُمَّةٍ أَنَا أُنَبِّئُكُمْ بِتَأْوِيلِهِ فَأَرْسِلُونِ ﴿۴۵﴾
یکی از آن دو [زندانی] که نجاتیافته بود در حالی که پس از مدّتی [یوسف را] به یاد آورد(1)، گفت: من شما را از تعبیر این خواب آگاه میکنم؛ مرا [به سراغ آن زندانی دانا] بفرستید.241
یوسف (12)
45
«ادّکر» در اصل «اذتکر» بوده «تاء» افتعال به «دال» مبدل شده و در حرف قبل ادغام گردیده. واژه «مدّکر» در آیه 15 و چند آیه دیگر سوره قمر(54) نیز از همین مقوله است.
يُوسُفُ أَيُّهَا الصِّدِّيقُ أَفْتِنا فِي سَبْعِ بَقَراتٍ سِمانٍ يَأْكُلُهُنَّ سَبْعٌ عِجافٌ وَ سَبْعِ سُنْبُلاتٍ خُضْرٍ وَ أُخَرَ يابِساتٍ لَعَلِّي أَرْجِعُ إِلَى النَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَعْلَمُونَ ﴿۴۶﴾
[چون نزد یوسف رسید، گفت:] ای یوسفِ راست گفتار، درباره هفت گاو فربهای که هفت گاو لاغر آنها را میخورند و هفت سنبل سبز و هفت [سنبل] دیگرِ خشک [که شاه در خواب دیده است] نظر بده، تا نزد درباریان بازگردم، بسا که [از نتیجه خواب] آگاه شوند.241
یوسف (12)
46