أَرْسِلْهُ مَعَنا غَداً يَرْتَعْ وَ يَلْعَبْ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ ﴿۱۲﴾
فردا او را با ما بفرست تا [در چمنزار] گردش و بازی کند و ما محافظش خواهیم بود.
سوره یوسف (12) آیه 12
صفحه
236
سوره
یوسف (12)
آیه
12
قالَ إِنِّي لَيَحْزُنُنِي أَنْ تَذْهَبُوا بِهِ وَ أَخافُ أَنْ يَأْكُلَهُ الذِّئْبُ وَ أَنْتُمْ عَنْهُ غافِلُونَ ﴿۱۳﴾
گفت: بردن او مرا غمگین خواهد کرد و میترسم در حال غفلتِ شما گرگ او را بخورد.
سوره یوسف (12) آیه 13
صفحه
236
سوره
یوسف (12)
آیه
13
قالُوا لَئِنْ أَكَلَهُ الذِّئْبُ وَ نَحْنُ عُصْبَةٌ إِنَّا إِذاً لَخاسِرُونَ ﴿۱۴﴾
گفتند: در حالی که ما گروهی نیرومند هستیم، اگر گرگ او را بخورد، ما باختهایم.
سوره یوسف (12) آیه 14
صفحه
236
سوره
یوسف (12)
آیه
14
فَلَمَّا ذَهَبُوا بِهِ وَ أَجْمَعُوا أَنْ يَجْعَلُوهُ فِي غَيابَتِ الْجُبِّ وَ أَوْحَيْنا إِلَيْهِ لَتُنَبِّئَنَّهُمْ بِأَمْرِهِمْ هذا وَ هُمْ لا يَشْعُرُونَ ﴿۱۵﴾
چون او را بردند و اتّفاق [رأی] کردند که او را در قعر چاه قرار دهند، [ما ناظر بودیم] و به یوسف وحی کردیم که: قطعاً [روزی] آنان را از کار [ناهنجار]شان آگاه خواهی کرد(1)، در حالی که [تو را] به جا نمیآورند.
سوره یوسف (12) آیه 15
صفحه
237
سوره
یوسف (12)
آیه
15
1
به آیات 89-93 یوسف(همین سوره) توجّه فرمایید.
وَ جاؤُ أَباهُمْ عِشاءً يَبْكُونَ ﴿۱۶﴾
شب هنگام گریهکنان نزد پدر خویش بازآمدند.
سوره یوسف (12) آیه 16
صفحه
237
سوره
یوسف (12)
آیه
16
قالُوا يا أَبانا إِنَّا ذَهَبْنا نَسْتَبِقُ وَ تَرَكْنا يُوسُفَ عِنْدَ مَتاعِنا فَأَكَلَهُ الذِّئْبُ وَ ما أَنْتَ بِمُؤْمِنٍ لَنا وَ لَوْ كُنَّا صادِقِينَ ﴿۱۷﴾
گفتند: ای پدر، ما به مسابقه رفته بودیم و یوسف را کنار وسایل خویش گذاشته بودیم که گرگ او را خورد؛ و اگرچه راست میگوییم، باور نمیکنی.
سوره یوسف (12) آیه 17
صفحه
237
سوره
یوسف (12)
آیه
17
وَ جاؤُ عَلى قَمِيصِهِ بِدَمٍ كَذِبٍ قالَ بَلْ سَوَّلَتْ لَكُمْ أَنْفُسُكُمْ أَمْراً فَصَبْرٌ جَمِيلٌ وَ اللَّهُ الْمُسْتَعانُ عَلى ما تَصِفُونَ ﴿۱۸﴾
و خونی دروغین بر پیراهن یوسف ریختند؛ [یعقوب] گفت: [نه،] بلکه نفسهای شما کاری [نادرست] را در نظرتان آراست؛ [چارهام] صبری زیبنده است(1)؛ و بر [تحمّل] آنچه که اظهار میدارید، مرجع درخواستِ یاری، خداست.
سوره یوسف (12) آیه 18
صفحه
237
سوره
یوسف (12)
آیه
18
1
بعضی از مفسّران گفتهاند: صبر جمیل صبر بیشکایت است.
وَ جاءَتْ سَيَّارَةٌ فَأَرْسَلُوا وارِدَهُمْ فَأَدْلى دَلْوَهُ قالَ يا بُشْرى هذا غُلامٌ وَ أَسَرُّوهُ بِضاعَةً وَ اللَّهُ عَلِيمٌ بِما يَعْمَلُونَ ﴿۱۹﴾
کاروانی آمد و آبرسان خویش را فرستادند و او دلو خود را [در چاه] افکند؛ [و چون برآورد] فریاد زد: مژده! این پسری است؛ و او را به عنوان سرمایهای [برای فروش] پنهان داشتند؛ و خدا آگاه بود که چه میکردند.
سوره یوسف (12) آیه 19
صفحه
237
سوره
یوسف (12)
آیه
19
وَ شَرَوْهُ بِثَمَنٍ بَخْسٍ دَراهِمَ مَعْدُودَةٍ وَ كانُوا فِيهِ مِنَ الزَّاهِدِينَ ﴿۲۰﴾
او را به بهایی اندک، به چند درهم فروختند؛ و در [مورد ارزش واقعی] او بیاعتنا بودند(1)
سوره یوسف (12) آیه 20
صفحه
237
سوره
یوسف (12)
آیه
20
1
زیرا نگران سررسیدن کسان او بودند.
وَ قالَ الَّذِي اشْتَراهُ مِنْ مِصْرَ لاِمْرَأَتِهِ أَكْرِمِي مَثْواهُ عَسى أَنْ يَنْفَعَنا أَوْ نَتَّخِذَهُ وَلَداً وَ كَذلِكَ مَكَّنَّا لِيُوسُفَ فِي الْأَرْضِ وَ لِنُعَلِّمَهُ مِنْ تَأْوِيلِ الْأَحادِيثِ وَ اللَّهُ غالِبٌ عَلى أَمْرِهِ وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُونَ ﴿۲۱﴾
آن شخصِ مصری(1) که یوسف را خرید، [آثار نبوغ و بزرگواری در چهرهاش احساس کرد و] به همسرش گفت: مقام وی را گرامی دار، چه بسا برای ما سودمند باشد، یا او را به فرزندی برگزینیم؛ یوسف را این گونه در آن سرزمین استقرار دادیم تا [سرنوشتش را رقم بزنیم] و پیشبینی نتیجه رویدادها و تعبیر خوابها را به او آموزش دهیم(2)؛ و خدا بر کار خویش مسلّط است، ولی بیشتر مردم نمیدانند.
سوره یوسف (12) آیه 21
صفحه
237
سوره
یوسف (12)
آیه
21
1
صدراعظم مصر.
2
تحقّق پیشبینی یعقوب است در مورد فرزندش که در آیه 6 یوسف(همین سوره) آمده است.