كَأَنْ لَمْ يَغْنَوْا فِيها أَلا إِنَّ ثَمُودَ كَفَرُوا رَبَّهُمْ أَلا بُعْداً لِثَمُودَ ﴿۶۸﴾
گویی هرگز در آن [دیار] نبودهاند، آگاه باشید که قوم ثمود صاحباختیارشان را انکار کردند؛ دوری [از رحمت خدا] باد بر قوم ثمود.229
هود (11)
68
وَ لَقَدْ جاءَتْ رُسُلُنا إِبْراهِيمَ بِالْبُشْرى قالُوا سَلاماً قالَ سَلامٌ فَما لَبِثَ أَنْ جاءَ بِعِجْلٍ حَنِيذٍ ﴿۶۹﴾
فرستادگان ما برای ابراهیم بشارت آوردند و گفتند: [سلام کردیم] سلامی [گرم]؛ گفت: سلام [بر شما(1)] و دیری نپایید که گوسالهای بریان [برای پذیرایی] آورد.229
هود (11)
69
این عبارت کلماتی در تقدیر دارد و اختلاف اِعراب در دو کلمه «سلام» به همین علت است.
فَلَمَّا رَأى أَيْدِيَهُمْ لا تَصِلُ إِلَيْهِ نَكِرَهُمْ وَ أَوْجَسَ مِنْهُمْ خِيفَةً قالُوا لا تَخَفْ إِنَّا أُرْسِلْنا إِلى قَوْمِ لُوطٍ ﴿۷۰﴾
[ابراهیم] همین که دید دست میهمانان به غذا نمیرسد، آنان را بیگانه پنداشت و از آنان احساس ترس کرد(1)؛ گفتند: مترس ما [فرشتهایم و] به سوی قوم لوط فرستاده شدهایم.229
هود (11)
70
این ترس از آن جهت بود که به موجب یک سنت کهن، وقتی که تازه واردین قصد سویی داشتند، خود را نمک گیر نمیکردند.
وَ امْرَأَتُهُ قائِمَةٌ فَضَحِكَتْ فَبَشَّرْناها بِإِسْحاقَ وَ مِنْ وَراءِ إِسْحاقَ يَعْقُوبَ ﴿۷۱﴾
همسرش که ایستاده بود [بیاختیار] لبخند زد(1) آنگاه [توسّط همان فرشتگان] بشارت [تولّد] اسحاق و پس از او یعقوب را(2) به او دادیم.229
هود (11)
71
همسر ابراهیم که لحظهای قبل همچون شوهرش از علامت خطر تازه واردین دچار ترس شده بود، با توضیحی که دادند، بلافاصله احساس ایمنی از جانب آنان کرد و بعلاوه آنها را میهمانانی گرامی یافت، لذا بیاختیار خندان شد.
این مطلب قرینه ایست که - برخلاف عقاید یهودیان - فرزند ابراهیم که قرار بود قربانی شود، اسماعیل بوده. نه اسحاق؛ زیرا ابراهیم طبق این بشارت آگاه شد که اسحاق زنده خواهد ماند و دارای فرزندی به نام یعقوب خواهد شد؛ و در این صورت امر به قربانی اسحاق، برای ابراهیم موجب آزمایشی نمیتوانسته باشد.
قالَتْ يا وَيْلَتى أَ أَلِدُ وَ أَنَا عَجُوزٌ وَ هذا بَعْلِي شَيْخاً إِنَّ هذا لَشَيْءٌ عَجِيبٌ ﴿۷۲﴾
گفت: وای بر من، در حالی که پیرزنی هستم چگونه میزایم؟ و این شوهر من است که سالخورده شده است؛ به راستی این داستانی شگفت انگیز است!230
هود (11)
72
قالُوا أَ تَعْجَبِينَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ رَحْمَتُ اللَّهِ وَ بَرَكاتُهُ عَلَيْكُمْ أَهْلَ الْبَيْتِ إِنَّهُ حَمِيدٌ مَجِيدٌ ﴿۷۳﴾
[فرشتگان] گفتند: آیا از فرمان خدا در شگفتی؟ رحمت و برکات خدا بر شما اهل این خانه باد(1)؛ به راستی خدا شایسته ستایش و بزرگوار است.230
هود (11)
73
علت تبدیل ضمیر جمع مؤنّث به مذکر را در زیرنویس آیه 30 فجر(89) ملاحظه فرمایید.
فَلَمَّا ذَهَبَ عَنْ إِبْراهِيمَ الرَّوْعُ وَ جاءَتْهُ الْبُشْرى يُجادِلُنا فِي قَوْمِ لُوطٍ ﴿۷۴﴾
چون ترس از ابراهیم زایل شد و بشارت [فرزند] به او رسید، با [فرستادگان] ما درباره [نجات] قوم لوط به گفتگو پرداخت(1).230
هود (11)
74
موضوع از این قرار بود که فرستادگان پس از بشارت فرزند، خبر هلاک قوم لوط را هم به ابراهیم دادند و ابراهیم نگران شد. به آیات 31 و 32 عنکبوت(29) توجّه فرمایید.
إِنَّ إِبْراهِيمَ لَحَلِيمٌ أَوَّاهٌ مُنِيبٌ ﴿۷۵﴾
به راستی ابراهیم بردباری دلسوز و بازآینده [به سوی ما] بود.230
هود (11)
75
يا إِبْراهِيمُ أَعْرِضْ عَنْ هذا إِنَّهُ قَدْ جاءَ أَمْرُ رَبِّكَ وَ إِنَّهُمْ آتِيهِمْ عَذابٌ غَيْرُ مَرْدُودٍ ﴿۷۶﴾
[فرشتگان گفتند:] ای ابراهیم، از این [درخواست] صرفنظر کن، که فرمان صاحباختیارت فرارسیده است؛ و مجازاتی بازگشت ناپذیر دامنگیرشان خواهد شد.230
هود (11)
76
وَ لَمَّا جاءَتْ رُسُلُنا لُوطاً سِيءَ بِهِمْ وَ ضاقَ بِهِمْ ذَرْعاً وَ قالَ هذا يَوْمٌ عَصِيبٌ ﴿۷۷﴾
چون فرستادگان ما نزد لوط آمدند، از [تصوّر بیشرمی قومش نسبت به] آنان اندوهناک شد و در تنگنا قرار گرفت(1) و گفت:امروز روزی دشوار است.230
هود (11)
77
«ضیق ذرع» اصطلاح است و کنایه از بیطاقتی و احساس درماندگی است، و «رَحبِ ذَرع» برعکس کنایه از توان حل مشکل است.