انتخاب سریع آیه

بر اساس
نام سوره
شماره آیه

وَ لَمَّا تَوَجَّهَ تِلْقاءَ مَدْيَنَ قالَ عَسى رَبِّي أَنْ يَهْدِيَنِي سَواءَ السَّبِيلِ ﴿۲۲﴾

و چون به طرف مدین(1) روی آورد، گفت: چه بسا ‌صاحب‌اختیارم مرا به راه درست هدایت کند.
سوره قصص (28) آیه 22
صفحه

387

سوره

قصص (28)

آیه

22

1

مدین شهری بود در ساحل غربی بحر احمر و شعیب پیامبرشان بود. وصف اهالی این شهر و عاقبت ایشان در سوره‌های اعراب(7) و هود(11) بیان شده است.

وَ لَمَّا وَرَدَ ماءَ مَدْيَنَ وَجَدَ عَلَيْهِ أُمَّةً مِنَ النَّاسِ يَسْقُونَ وَ وَجَدَ مِنْ دُونِهِمُ امْرَأَتَيْنِ تَذُودانِ قالَ ما خَطْبُكُما قالَتا لا نَسْقِي حَتَّى يُصْدِرَ الرِّعاءُ وَ أَبُونا شَيْخٌ كَبِيرٌ ﴿۲۳﴾

هنگامی که به [چاه‌] آب مدین رسید، گروهی از مردم را دید که [چارپایان خود را‌] آب می‌دادند و جدا از آنان دو زن را دید که [گوسفندان خود را‌] کنار می‌کشیدند؛ گفت: برنامه شما چیست؟ پاسخ دادند: ما [منتظریم و‌] از آب استفاده نمی‌کنیم، تا اینکه چوپانها(1) [گوسفندان خود را‌] بازگردانند، و پدرمان سالخورده است.
سوره قصص (28) آیه 23
صفحه

387

سوره

قصص (28)

آیه

23

1

رِعاء: جمع راعی: چوپان.

فَسَقى لَهُما ثُمَّ تَوَلَّى إِلَى الظِّلِّ فَقالَ رَبِّ إِنِّي لِما أَنْزَلْتَ إِلَيَّ مِنْ خَيْرٍ فَقِيرٌ ﴿۲۴﴾

موسی [گوسفندان را‌] برایشان آب داد، آنگاه به طرف سایه [درختی‌] رفت و گفت: ‌صاحب‌اختیارا، من هم به کمکی که به من رسانی نیازمندم.
سوره قصص (28) آیه 24
صفحه

387

سوره

قصص (28)

آیه

24

فَجاءَتْهُ إِحْداهُما تَمْشِي عَلَى اسْتِحْياءٍ قالَتْ إِنَّ أَبِي يَدْعُوكَ لِيَجْزِيَكَ أَجْرَ ما سَقَيْتَ لَنا فَلَمَّا جاءَهُ وَ قَصَّ عَلَيْهِ الْقَصَصَ قالَ لا تَخَفْ نَجَوْتَ مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ ﴿۲۵﴾

آنگاه یکی از آن دو زن در حالی که با شرم قدم برمی‌داشت، به طرف او آمد و گفت: پدرم از تو دعوت می‌کند تا پاداش آب دادنت را بدهد؛ چون نزد او رسید و داستان [خویش‌] را برای او گفت، [شعیب‌] گفت: مترس؛ از [دسترس‌] آن ستمگران نجات یافته‌ای.
سوره قصص (28) آیه 25
صفحه

387

سوره

قصص (28)

آیه

25

قالَتْ إِحْداهُما يا أَبَتِ اسْتَأْجِرْهُ إِنَّ خَيْرَ مَنِ اسْتَأْجَرْتَ الْقَوِيُّ الْأَمِينُ ﴿۲۶﴾

یکی از آن دو [دختر‌] گفت: پدرم(1)، او را استخدام کن که مناسبترین فردی که به خدمت گیری، کسی است که نیرومند و امین باشد.
سوره قصص (28) آیه 26
صفحه

387

سوره

قصص (28)

آیه

26

1

اصل کلمه «یا اَبَتِ»، «یا اَبی» است؛ در حالت ندا «یاء» متکلم را گاهی به «تاء» تبدیل می‌کنند. کلمه «یا اَبَتِ» در آیه 102 صافات(37) نیز از همین مقوله است.

قالَ إِنِّي أُرِيدُ أَنْ أُنْكِحَكَ إِحْدَى ابْنَتَيَّ هاتَيْنِ عَلى أَنْ تَأْجُرَنِي ثَمانِيَ حِجَجٍ فَإِنْ أَتْمَمْتَ عَشْراً فَمِنْ عِنْدِكَ وَ ما أُرِيدُ أَنْ أَشُقَّ عَلَيْكَ سَتَجِدُنِي إِنْ شاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّالِحِينَ ﴿۲۷﴾

[شعیب‌] گفت: می‌خواهم یکی از دو دخترم را به همسری تو درآورم، بر این [شرط‌] که هشت سال(1) در استخدام من باشی؛ و اگر ده سال ادامه دهی، به اختیار توست؛ و نمی‌خواهم که بر تو سخت گیرم؛ ان شاءاللّه مرا شایسته تشخیص خواهی داد.
سوره قصص (28) آیه 27
صفحه

387

سوره

قصص (28)

آیه

27

1

حجج: جمع حِجَّه: سال.

قالَ ذلِكَ بَيْنِي وَ بَيْنَكَ أَيَّمَا الْأَجَلَيْنِ قَضَيْتُ فَلا عُدْوانَ عَلَيَّ وَ اللَّهُ عَلى ما نَقُولُ وَكِيلٌ ﴿۲۸﴾

[موسی پذیرفت و‌] گفت: همین قرار بین ما باشد؛ هر یک از دو مدّت را که به پایان برم، برای من مسأله‌ای نیست، و خدا بر گفتار ما [گواه و‌] کارگزار است.
سوره قصص (28) آیه 28
صفحه

387

سوره

قصص (28)

آیه

28

فَلَمَّا قَضى مُوسَى الْأَجَلَ وَ سارَ بِأَهْلِهِ آنَسَ مِنْ جانِبِ الطُّورِ ناراً قالَ لِأَهْلِهِ امْكُثُوا إِنِّي آنَسْتُ ناراً لَعَلِّي آتِيكُمْ مِنْها بِخَبَرٍ أَوْ جَذْوَةٍ مِنَ النَّارِ لَعَلَّكُمْ تَصْطَلُونَ ﴿۲۹﴾

چون موسی مدّت [خدمت خود‌] را سپری کرد و خانواده‌اش را [همراه خود‌] حرکت داد(1)، [در تاریکی صحرا‌] از جانب کوه طور آتشی دید؛ به خانواده‌اش گفت: کمی صبر کنید که من آتشی [از دور‌] دیدم، بسا که از آن برای شما خبری یا اخگری بیاورم که گرم شوید.
سوره قصص (28) آیه 29
صفحه

388

سوره

قصص (28)

آیه

29

1

در مورد چگونگی گذشت ایام بر موسی در دوران هشت ساله یا ده ساله و اینکه دارای چند فرزند شد، هیچ توضیحی در قرآن نیامده است.

فَلَمَّا أَتاها نُودِيَ مِنْ شاطِئِ الْوادِ الْأَيْمَنِ فِي الْبُقْعَةِ الْمُبارَكَةِ مِنَ الشَّجَرَةِ أَنْ يا مُوسى إِنِّي أَنَا اللَّهُ رَبُّ الْعالَمِينَ ﴿۳۰﴾

چون به آتش نزدیک شد، در کرانه خجسته(1) آن درّه، بر جایگاهی مبارک(2)، از درخت ندایی برخاست که: ای موسی، منم خدا(3)، ‌صاحب‌اختیار جهانیان(4).
سوره قصص (28) آیه 30
صفحه

388

سوره

قصص (28)

آیه

30

1

به زیرنویس اوّل آیه 52 مریم(19) توجّه فرمایید.

2

همان جا بود که خدا به موسی دستور داد: فاخلع نعلیک انک بالواد المقدس طوی 12 طه(20).

3

محتوای مجموعه دو آیه 29 و 30 نشان می‌دهد همان طور که در مورد پیامبر اسلام در آیه 86 قصص(همین سوره) تصریح شده، موسی هم پیش از نبوّتش امید رسالت نداشته است.

4

ندایی که برخاست، با تفصیل بیشتر در آیات 14-16 طه(20) آمده است.

وَ أَنْ أَلْقِ عَصاكَ فَلَمَّا رَآها تَهْتَزُّ كَأَنَّها جَانٌّ وَلَّى مُدْبِراً وَ لَمْ يُعَقِّبْ يا مُوسى أَقْبِلْ وَ لا تَخَفْ إِنَّكَ مِنَ الْآمِنِينَ ﴿۳۱﴾

چوبدست(1) خود را بیفکن؛ و چون موسی آن را دید که به سان ماری سبکخیز می‌خزد(2)، واپس گریخت و برنگشت؛ [خدا گفت:‌] ای موسی، پیش آی و نترس؛ ایمن هستی(3).
سوره قصص (28) آیه 31
صفحه

388

سوره

قصص (28)

آیه

31

1

"«عصا» در زبان عربی به معنی چوبدستی است. آنچه در زبان فارسی به آن عصا می‌گویند در زبان عربی «مِنسَأه» نامیده می‌شود و یکبار در آیه 14 سبأ(34) آمده است.

2

واژه «جانّ» به معنی مار کوچک است که در این آیه و آیه 10 نمل(27) آمده است و تعبیر هر دو آیه نشان می‌دهد که موسی از تغییر حالت عصای خود به وحشت افتاد. ولی در مواجهه موسی با فرعون در آیات 107 اعراف(7) و 32 شعراء(26) ، واژه «ثعبان» به معنی مار بزرگ به کار رفته و هیچ اشاره‌ای هم به ترس موسی نشده است. به نظر می‌رسد که در کوه طور عصا به اراده خدا تبدیل به مار کوچکی شد تا موسی با این معجزه خو بگیرد و سپس در رویارویی با فرعون، عصا به افعی بزرگی بدل شد که برای موسی عادی شده بود.

3

آیه نشان می‌دهد که عوارض بشری مثل ترس گاهی بر پیامبران نیز غالب می‌شد."