انتخاب سریع آیه

بر اساس
نام سوره
شماره آیه

قالَ رَبِّ بِما أَنْعَمْتَ عَلَيَّ فَلَنْ أَكُونَ ظَهِيراً لِلْمُجْرِمِينَ ﴿۱۷﴾

گفت: ‌صاحب‌اختیارا، به شکرانه نعمتِ [نیرومند‌]ی که به من ارزانی داشته‌ای، هرگز پشتیبان بزهکاران نخواهم بود.
سوره قصص (28) آیه 17
صفحه

386

سوره

قصص (28)

آیه

17

فَأَصْبَحَ فِي الْمَدِينَةِ خائِفاً يَتَرَقَّبُ فَإِذَا الَّذِي اسْتَنْصَرَهُ بِالْأَمْسِ يَسْتَصْرِخُهُ قالَ لَهُ مُوسى إِنَّكَ لَغَوِيٌّ مُبِينٌ ﴿۱۸﴾

شب را با ترس و نگرانی در شهر به صبح رساند، که ناگاه مردی که دیروز از او یاری خواسته بود، باز هم او را به فریادرسی می‌طلبید؛ موسی به او گفت: تو گمراه آشکاری هستی [که هر روز با یکی درگیری‌].
سوره قصص (28) آیه 18
صفحه

386

سوره

قصص (28)

آیه

18

فَلَمَّا أَنْ أَرادَ أَنْ يَبْطِشَ بِالَّذِي هُوَ عَدُوٌّ لَهُما قالَ يا مُوسى أَ تُرِيدُ أَنْ تَقْتُلَنِي كَما قَتَلْتَ نَفْساً بِالْأَمْسِ إِنْ تُرِيدُ إِلاَّ أَنْ تَكُونَ جَبَّاراً فِي الْأَرْضِ وَ ما تُرِيدُ أَنْ تَكُونَ مِنَ الْمُصْلِحِينَ ﴿۱۹﴾

و همین که خواست به سوی دشمن مشترکشان حمله کند، [فرد فرعونی‌] گفت: ای موسی، آیا می‌خواهی مرا بکشی، چنانکه دیروز هم یکی را کشتی؟ [فقط‌] می‌خواهی در این شهر قدّاره‌بند باشی و نمی‌خواهی که در زمره اصلاحگران باشی.
سوره قصص (28) آیه 19
صفحه

386

سوره

قصص (28)

آیه

19

وَ جاءَ رَجُلٌ مِنْ أَقْصَى الْمَدِينَةِ يَسْعى قالَ يا مُوسى إِنَّ الْمَلَأَ يَأْتَمِرُونَ بِكَ لِيَقْتُلُوكَ فَاخْرُجْ إِنِّي لَكَ مِنَ النَّاصِحِينَ ﴿۲۰﴾

مردی از دورترین محله شهر شتابان آمد(1) و گفت: ای موسی، سران [قوم‌] برای کشتنت به مشورت نشسته‌اند؛ [از شهر‌] خارج شو که من خیرخواه تو هستم.
سوره قصص (28) آیه 20
صفحه

386

سوره

قصص (28)

آیه

20

1

به آیه 28 غافر(40) توجّه فرمایید.

فَخَرَجَ مِنْها خائِفاً يَتَرَقَّبُ قالَ رَبِّ نَجِّنِي مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ ﴿۲۱﴾

موسی ترسان و نگران از شهر خارج شد و گفت: ‌صاحب‌اختیارا، مرا از [آسیب‌] ستمگران نجات ده.
سوره قصص (28) آیه 21
صفحه

386

سوره

قصص (28)

آیه

21

وَ لَمَّا تَوَجَّهَ تِلْقاءَ مَدْيَنَ قالَ عَسى رَبِّي أَنْ يَهْدِيَنِي سَواءَ السَّبِيلِ ﴿۲۲﴾

و چون به طرف مدین(1) روی آورد، گفت: چه بسا ‌صاحب‌اختیارم مرا به راه درست هدایت کند.
سوره قصص (28) آیه 22
صفحه

387

سوره

قصص (28)

آیه

22

1

مدین شهری بود در ساحل غربی بحر احمر و شعیب پیامبرشان بود. وصف اهالی این شهر و عاقبت ایشان در سوره‌های اعراب(7) و هود(11) بیان شده است.

وَ لَمَّا وَرَدَ ماءَ مَدْيَنَ وَجَدَ عَلَيْهِ أُمَّةً مِنَ النَّاسِ يَسْقُونَ وَ وَجَدَ مِنْ دُونِهِمُ امْرَأَتَيْنِ تَذُودانِ قالَ ما خَطْبُكُما قالَتا لا نَسْقِي حَتَّى يُصْدِرَ الرِّعاءُ وَ أَبُونا شَيْخٌ كَبِيرٌ ﴿۲۳﴾

هنگامی که به [چاه‌] آب مدین رسید، گروهی از مردم را دید که [چارپایان خود را‌] آب می‌دادند و جدا از آنان دو زن را دید که [گوسفندان خود را‌] کنار می‌کشیدند؛ گفت: برنامه شما چیست؟ پاسخ دادند: ما [منتظریم و‌] از آب استفاده نمی‌کنیم، تا اینکه چوپانها(1) [گوسفندان خود را‌] بازگردانند، و پدرمان سالخورده است.
سوره قصص (28) آیه 23
صفحه

387

سوره

قصص (28)

آیه

23

1

رِعاء: جمع راعی: چوپان.

فَسَقى لَهُما ثُمَّ تَوَلَّى إِلَى الظِّلِّ فَقالَ رَبِّ إِنِّي لِما أَنْزَلْتَ إِلَيَّ مِنْ خَيْرٍ فَقِيرٌ ﴿۲۴﴾

موسی [گوسفندان را‌] برایشان آب داد، آنگاه به طرف سایه [درختی‌] رفت و گفت: ‌صاحب‌اختیارا، من هم به کمکی که به من رسانی نیازمندم.
سوره قصص (28) آیه 24
صفحه

387

سوره

قصص (28)

آیه

24

فَجاءَتْهُ إِحْداهُما تَمْشِي عَلَى اسْتِحْياءٍ قالَتْ إِنَّ أَبِي يَدْعُوكَ لِيَجْزِيَكَ أَجْرَ ما سَقَيْتَ لَنا فَلَمَّا جاءَهُ وَ قَصَّ عَلَيْهِ الْقَصَصَ قالَ لا تَخَفْ نَجَوْتَ مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ ﴿۲۵﴾

آنگاه یکی از آن دو زن در حالی که با شرم قدم برمی‌داشت، به طرف او آمد و گفت: پدرم از تو دعوت می‌کند تا پاداش آب دادنت را بدهد؛ چون نزد او رسید و داستان [خویش‌] را برای او گفت، [شعیب‌] گفت: مترس؛ از [دسترس‌] آن ستمگران نجات یافته‌ای.
سوره قصص (28) آیه 25
صفحه

387

سوره

قصص (28)

آیه

25

قالَتْ إِحْداهُما يا أَبَتِ اسْتَأْجِرْهُ إِنَّ خَيْرَ مَنِ اسْتَأْجَرْتَ الْقَوِيُّ الْأَمِينُ ﴿۲۶﴾

یکی از آن دو [دختر‌] گفت: پدرم(1)، او را استخدام کن که مناسبترین فردی که به خدمت گیری، کسی است که نیرومند و امین باشد.
سوره قصص (28) آیه 26
صفحه

387

سوره

قصص (28)

آیه

26

1

اصل کلمه «یا اَبَتِ»، «یا اَبی» است؛ در حالت ندا «یاء» متکلم را گاهی به «تاء» تبدیل می‌کنند. کلمه «یا اَبَتِ» در آیه 102 صافات(37) نیز از همین مقوله است.