قالُوا ما أَخْلَفْنا مَوْعِدَكَ بِمَلْكِنا وَ لكِنَّا حُمِّلْنا أَوْزاراً مِنْ زِينَةِ الْقَوْمِ فَقَذَفْناها فَكَذلِكَ أَلْقَى السَّامِرِيُّ ﴿۸۷﴾
گفتند: ما به میل و اختیار خود وعده تو را خلاف نکردیم، بلکه محمولههایی(1) از زر و زیور فرعونیان بر ما بار شده بود و آنها را [به تحریک سامری در آتش] ریختیم [تا ذوب شود] و سامری چنین القا کرد؛317
طه (20)
87
اَوزار: جمع وِزر: بار سنگین.
فَأَخْرَجَ لَهُمْ عِجْلاً جَسَداً لَهُ خُوارٌ فَقالُوا هذا إِلهُكُمْ وَ إِلهُ مُوسى فَنَسِيَ ﴿۸۸﴾
بدین قرار او برای قوم، مجسّمه گوسالهای را ساخت که صدایی داشت، و [همدستانش] گفتند: این معبود شما و موسی است که [موسی او را] فراموش کرده است.318
طه (20)
88
أَ فَلا يَرَوْنَ أَلاَّ يَرْجِعُ إِلَيْهِمْ قَوْلاً وَ لا يَمْلِكُ لَهُمْ ضَرًّا وَ لا نَفْعاً ﴿۸۹﴾
مگر نمیدیدند که [گوساله] هیچ پاسخی به آنان نمیدهد، و ضرر و نفعی به حالشان ندارد؟318
طه (20)
89
وَ لَقَدْ قالَ لَهُمْ هارُونُ مِنْ قَبْلُ يا قَوْمِ إِنَّما فُتِنْتُمْ بِهِ وَ إِنَّ رَبَّكُمُ الرَّحْمنُ فَاتَّبِعُونِي وَ أَطِيعُوا أَمْرِي ﴿۹۰﴾
هارون قبلاً به آنان گفته بود: ای قوم من، شما به این وسیله مورد آزمایش قرار گرفتهاید، و صاحباختیار شما همان خدای رحمان است؛ مرا پیروی کنید و از من اطاعت کنید.318
طه (20)
90
قالُوا لَنْ نَبْرَحَ عَلَيْهِ عاكِفِينَ حَتَّى يَرْجِعَ إِلَيْنا مُوسى ﴿۹۱﴾
[ولی آنان] گفتند: ما همچنان بر [عبادت] این [گوساله] باقی خواهیم ماند تا موسی نزد ما بازگردد.318
طه (20)
91
قالَ يا هارُونُ ما مَنَعَكَ إِذْ رَأَيْتَهُمْ ضَلُّوا ﴿۹۲﴾
[موسی چون بازآمد] گفت: ای هارون، وقتی دیدی آنان گمراه شدهاند، چه چیز تو را از پیروی من بازداشت(1)؟ چرا از دستور من(2) نافرمانی کردی؟318
طه (20)
92
واژه «اَلاّ» خلاصه «اَن لا» است. حرف «لا» در اینجا زاید و برای تأکید است. مورد مشابه در آیه 12 اعراف(7) آمده است.
دستور موسی به برادرش هنگام عزیمت به طور در آیه 142 اعراف(7) آمده است.
أَلاَّ تَتَّبِعَنِ أَ فَعَصَيْتَ أَمْرِي ﴿۹۳﴾
ترجمه این آیه، در آیه قبل ادغام شده است.318
طه (20)
93
قالَ يَا بْنَ أُمَّ لا تَأْخُذْ بِلِحْيَتِي وَ لا بِرَأْسِي إِنِّي خَشِيتُ أَنْ تَقُولَ فَرَّقْتَ بَيْنَ بَنِي إِسْرائِيلَ وَ لَمْ تَرْقُبْ قَوْلِي ﴿۹۴﴾
گفت: برادرم(1)، موی سر و صورت مرا مگیر(2)؛ من ترس داشتم که بگویی: میان دودمان یعقوب تفرقه انداختی و رعایت گفتار مرا نکردی(3).318
طه (20)
94
موسی و هارون برادران تنی بودند و این تعبیر ای پسر مادرم به منظور برانگیختن حس رأفت و مهربانی طرف آورده میشود. ضمناً کلمه «یابن امّ» در اصل «یابن امّی» بوده است.
پاسخ حرکت خشمآلود موسی است که در اواسط آیه 150 اعراف(7) آمده است.
در اینجا موسیع متقاعد شد و گفت...؛ به آیه 151 اعراف(7) توجّه فرمایید.
قالَ فَما خَطْبُكَ يا سامِرِيُّ ﴿۹۵﴾
آنگاه [موسی] گفت: ای سامری، ماجرای تو چیست؟318
طه (20)
95
قالَ بَصُرْتُ بِما لَمْ يَبْصُرُوا بِهِ فَقَبَضْتُ قَبْضَةً مِنْ أَثَرِ الرَّسُولِ فَنَبَذْتُها وَ كَذلِكَ سَوَّلَتْ لِي نَفْسِي ﴿۹۶﴾
گفت: من به نکاتی پی برده بودم(1) که دیگران پی نبرده بودند؛ از اثر [تعلیمات موسی] رسول [خدا]، مقدار کمی به دست آورده بودم، آنگاه [در آن تردید کرده] رهایش کردم، و این گونه نفس من [این کار را] در نظرم آراست(2)318
طه (20)
96
به آیات 138-140 اعراف(7) توجّه فرمایید.
این آیه را مفسّران به دو شکل مختلف دیگر که تفاوت ماهوی دارند، تفسیر کردهاند؛ واللّه اعلم.