قالُوا أَ جِئْتَنا بِالْحَقِّ أَمْ أَنْتَ مِنَ اللاَّعِبِينَ ﴿۵۵﴾
گفتند: آیا [سخن] حق را برای ما آوردهای یا بازیات گرفته است؟326
انبیاء (21)
55
قالَ بَلْ رَبُّكُمْ رَبُّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ الَّذِي فَطَرَهُنَّ وَ أَنَا عَلى ذلِكُمْ مِنَ الشَّاهِدِينَ ﴿۵۶﴾
گفت: صاحباختیار شما، [همان] صاحباختیار آسمانها و زمین است، همان کسی که آنها را آفریده است و من بر این(1) [واقعیت] گواهم.326
انبیاء (21)
56
در مورد کلمه «ذلکم» به زیرنویس آیه 95 انعام(6) مراجعه فرمایید.
وَ تَاللَّهِ لَأَكِيدَنَّ أَصْنامَكُمْ بَعْدَ أَنْ تُوَلُّوا مُدْبِرِينَ ﴿۵۷﴾
و [در دل گفت:] به خدا سوگند در غیاب شما تدبیری برای بتهای شما میکنم.326
انبیاء (21)
57
فَجَعَلَهُمْ جُذاذاً إِلاَّ كَبِيراً لَهُمْ لَعَلَّهُمْ إِلَيْهِ يَرْجِعُونَ ﴿۵۸﴾
آنگاه [در فرصتی مناسب] همه را در هم شکست جز بزرگترین بت، تا به سراغ او آیند [و پاسخ محکوم کنندهای بدهد(1)].327
انبیاء (21)
58
برای توجیه افزوده، به آیه 63 انبیاء(21) توجّه فرمایید.
قالُوا مَنْ فَعَلَ هذا بِآلِهَتِنا إِنَّهُ لَمِنَ الظَّالِمِينَ ﴿۵۹﴾
[چون بازآمدند،] گفتند: هر که با معبودان ما چنین کرده، قطعاً ستمگر است(1).327
انبیاء (21)
59
در اینجا قومش ابراهیم را «ستمگر» خواندند ولی پس از کمی گفتگو با ابراهیم، به این نتیجه رسیدند که خود ستمگر بودهاند؛ به آیه 64 انبیاء(همین سوره) توجّه فرمایید.
قالُوا سَمِعْنا فَتًى يَذْكُرُهُمْ يُقالُ لَهُ إِبْراهِيمُ ﴿۶۰﴾
گفتند: شنیدهایم که جوانی به نام ابراهیم از آنها [به بدی] یاد میکرد.327
انبیاء (21)
60
قالُوا فَأْتُوا بِهِ عَلى أَعْيُنِ النَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَشْهَدُونَ ﴿۶۱﴾
گفتند: او را در مقابل مردم بیاورید، بسا که گواهی دهند.327
انبیاء (21)
61
قالُوا أَ أَنْتَ فَعَلْتَ هذا بِآلِهَتِنا يا إِبْراهِيمُ ﴿۶۲﴾
گفتند: تو این کار را با معبودان ما کردهای، ای ابراهیم؟327
انبیاء (21)
62
قالَ بَلْ فَعَلَهُ كَبِيرُهُمْ هذا فَسْئَلُوهُمْ إِنْ كانُوا يَنْطِقُونَ ﴿۶۳﴾
[ابراهیم] گفت: این کار را احتمالاً بزرگ آنها کرده است؛ اگر قادر به تکلّم هستند، از خودشان بپرسید.327
انبیاء (21)
63
فَرَجَعُوا إِلى أَنْفُسِهِمْ فَقالُوا إِنَّكُمْ أَنْتُمُ الظَّالِمُونَ ﴿۶۴﴾
آنگاه به خود آمده و [در دل به یکدیگر] گفتند: شمایید که ستمگرید [نه ابراهیم(1)].327
انبیاء (21)
64
تفاوت این مورد با مورد مربوط به دو آیه 30 و 31 قلم(68) این است که در آنجا مسأله مربوط به جمع خودشان بود، لذا احساس درونی خود را بروز دادند و خودشان را نکوهش کردند؛ ولی اینجا مسأله در ارتباط با جوّ حاکم بود و هر کس احساس درونی خود را از ترس جوّ حاکم در دل نگاه میداشت و دیگران را که افرادی چشم و گوش بسته در اختیار جوّ حاکم تصوّر میکرد، در دل مورد خطاب قرار میداد؛ لذا هر یک دیگران را نکوهش میکردند، بدون اینکه از اندیشه دیگران باخبر باشند.